سایت تخصصی پایان نامه های دانشگاهی

سایت تخصصی بررسی پایان نامه های دانشگاهی

سایت تخصصی پایان نامه های دانشگاهی

سایت تخصصی بررسی پایان نامه های دانشگاهی

پایان نامه های کارشناسی ارشد خرید و فروش و معاوضه پایان نامه آرشیو پایان نامه مجموعه کامل پایان نامه دسترسی متن کامل پایان نامه های ایران داک (گنج)رشته حسابداری مدیریت دولتی بازرگانی مالی منابع انسانی زنجیره تامین حقوق جزا جرم شناسی بین الملل خصوصی عمومی برق قدرت مواد نساجی هنر هوافضا مقاله isi فناوری اطلاعات علوم ارتباطات معماری و شهرسازی برنامه ریزی شهری ریاضی زیست شناسی کشاورزی تربیت بدنی بازاریابی گرافیک پژوهش هنر تبدیل انرژی مشاوره ساخت و تولید صنایع غذایی رایگان پروژه تحقیق پژوهش مقاله پلیمر سمینار

  • ۰
  • ۰

از دیدگاه او، ارزشها را آن گونه که سارتر آنها را تصور میکند برمیانگیزد. از دیدگاه او، ارزشها نمیتوانند چیزی جز نتیجه انتخاب اصلی هر انسانی باشند. به عبارت دیگر، هیچ گاه نمیتوانند «مکشوف» شوند و یا «مورد شناخت» قرار گیرند. او صریحاً ابراز میدارد که «آزادی من اساس منحصر به فرد ارزشهاست. و چون من موجودی هستم که به واسطه او ارزشها وجود دارند، هیچ چیزی – مطلقاً هیچ چیزی- نمیتواند توجیهگر من برای پذیرش این یا آن ارزش، یا معیار ارزشها باشد. من، به عنوان اساس منحصر به فرد وجود ارزشها، کاملاً توجیه ناپذیر هستم و آزادیام در نگرانی از فهم این معناست که آزادی اساس بی پایه ارزشهاست».(مارسل، ۱۳۸۱، ۱۴۸)
آزادی و موفقیت
سارتر در کتاب خود “جمهوری سکوت” عقاید و احساسات خود را درباره اشغال کشور از طرف دشمن می نویسد:
هیچ وقت مانند زمان اشغال آلمان آزاد نبودیم در ظاهر تمام حقوق خود را از دست داده و حتی حق حرف زدن نداشتیم و ما را مانند کارگران بیاراده دسته جمعی از این طرف به طرف دیگر میبردند در حضور خودمان به ما دشنام میدادند و همیشه مجبور به سکوت بودیم با این حال بر روی دیوارها، در روزنامهها، در پردههای سینما قیافههای زشت و بیحالت را که فاتحین ما میخواستند از ما بسازند مشاهده میکردیم و به آزادی تمام آنچه را که خودمان بودیم به ما نشان میدادند به این جهت است که میگوییم در آن زمان آزاد بودیم.[۳۵]
ما در آن وقت به قدری آزاد بودیم که میتوانستیم به آزادی تمام تصمیم بگیریم و در این حوادث سخت و هولناک تنها خودمان بودیم، تنها در مقابل غاصبین مقتدر که از خود اطمینان داشتند، تنها کسانی بودیم که با تصمیم محکم در برابر محکومیت خود با سکوت تمام تسلیم شده بودیم. حوادث جهان هرچه سنگین باشد آزادی ما را محدود نمیسازد و حتی مقاومت دشمن هم ما را از آزادی محروم نمیکند. (سارتر، ۱۳۸۹، ۴۲)
سارتر در اصول فلسفه اگزیستانسیالیسم مینویسد:
ما به این نتیجه کلی رسیدهایم که نه تنها انسان آزاد است بلکه وجدان و آزادی هر دو یکی است هیچ طبیعت و اصلی در انسان یافت نمیشود که آزادی فرع آن نباشد. اگر آدم ابوالبشر به طوری که لایپنیتس، فکر میکند به وسیله خدا خلق شده بود پس از این عمل اساس آن از قبل معین شده بود، بنابراین در برابر گناه خود کوچکترین مسئولیت نداشت. چون خودش، خودش را انتخاب نکرده بود پس عملش را هم خودش انتخاب نکرده است و سرنوشت او قبلاً معین بود و قبل از این که قدم در راه زندگی گذاشته شود معلوم بود چه باید بشود مانند تخمی که به زمین میکارند از قبل میدانند چه سرنوشتی خواهد داشت. (سارتر، ۱۳۸۹، ۳۲)
نتیجه این میشود که انسان به موجب قانون کلی این طور خلق شده است که هستی او قبل از اساس، سرنوشت است او ابتدا به نام انسان هستی پیدا کرده و با عوامل طبیعت برخورد نموده، قدم به جهان پرآشوب گذاشته سپس خود را تشخیص داد و ضمناً باید اشاره کرد که در مقابل شدت عملها او تنها کسی است که هستی پیدا کرده، موجودیت به خود گرفته و ذیوجود شده؛ زیرا او تنها کسی است که باید آنچه را که لازم است انجام دهد. این آزادی را من تا به جای دورتری رساندهام این آزادی به قدری نزدیک بود که نمیتوانستم به آن نزدیک شوم و آن را لمس نمایم زیرا این آزادی غیر از خودم چیزی نبود و خودم عین آزادی بودهام. (سارتر، ۱۳۸۹، ۳۳)
وی می گوید: اساس زندگی و اصل جهان هستی روی من و شما گذاشته شده زیرا اگر ما نباشیم دنیا وجود نخواهد داشت و اگر هم هستی وجود داشته باشد برای ما وجود دارد. انسان اساس دنیا است و بدون انسان دنیا وجود ندارد این انسان که دنیا را از دریچه چشم و گوش و احساس باطن خود میبیند در دیدن دنیا و استنباط حوادث آزاد است. ما آزاد هستیم و نمیتوانیم آزاد نباشیم و در برابر تمام حوادث جهان آزادی فکر، آزادی احساس و آزادی درک حقایق را کسی نمیتواند از ما بگیرد. ما محکوم هستیم که آزاد باشیم. (سارتر، ۱۳۸۹، ۴)
از آنچه سخن گفته شد چنین برمیآید که اراده آزاد نیاز به ابزاری برای تشخیص، تصمیمگیری و متعاقباً انتخاب دارد. ابزاری که هرچند ریشه در درونیات و ابعاد درونی وجود انسان دارد ولی بازتابی از فعل و انفعالات خویش را به ظهور رساند. ابزاری که اندیشمندان، فلاسفه و عالمان، به ویژه طرفداران مکتب اگزیستانسیالیسم از آن به «آگاهی» یاد میکنند.
آگاهی
آگاهی که خود نشانهای از برتری انسان بر سایر موجودات است، عالی است که به تبیین ارتباط بین هستی و انسان، انسان و جهان پیرامون، انسان و خود، و انسان ودیگران میپردازد.
اما کیست این انسان که بستگی خود را به مردم، نژاد، نسل، زمانه، قلمروِ فرهنگ، به وضعیت اجتماعی و اقتصادی درست بداند؟، با وجود این میتواند خود را از آنها وارهاند، برفراز و برون از همه چیزهایی بداند که از لحاظ تاریخی در بستر آنها تکاپو میکند؛ آنچه او بدان وابسته است، آنچه انسان با آن مرتبط میشود، هرگز با او همسان نیست، از سرشت او مسئلهای رشته میگیرد که اهرمی به دستش میگردد و بدان وسیله از غرقاب سر برمیآورد. از همین جا نوای توقعی را میشنود که آرامش را از او میگیرد. از هر چیزِ دیگر درک نشدهای که خود را از آن میداند و وقتی از خود آگاه میشود در آن شرکت میجوید و به وقوف خود از هستی غنا میبخشد. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۵۴)
کارل یاسپرس در اثر خود عالم در آیینه تفکر فلسفی مینویسد:
ما انسانها از خود آگاهی داریم، زیرا ما کیفیتی دیگر از هستیِ زنده (فراگیر) هستیم: یعنی تفکرِ اندیشهوار که موضوعها را در چشم انداز دارد و خود را اندیشه میکند. این فراگیرنده نه تنها آگاهی در گونهگونیِ وجود خود است، بلکه آگاهی صحیح یا ناصحیح است. آگاهی ناصحیح فقط ذهنی است و بینهایت لایه دارد؛ آگاهی صحیح عینی تنها یکی است و هر آن چیز اندیشه شونده و دانسته شونده را دربر میگیرد و هیچ آگاهی باشنده فردی به کیفیت آن نمیرسد از این رو به آن نام آگاهی به طور کلی میدهیم. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۴۴) به طور کلی این فراگیرِ آگاهی است که ابزارهای اندیشهورانه عینی را پیوند میدهد، بی آنکه خود آن ذهن و عین باشد. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۴۴)
در این خصوص و در مورد آگاهی مذهبی کییرکگور میگوید:
فرد وجودیای که پیجوئی راه عینی را برمیگزیند، وارد فراگرد تقریبی کاملی میشود که قرار است خدا را بگونهای عینی آشکار سازد. اما این امر برای ابد غیر ممکن است، زیرا خدا یک ذهن است، و از همین رو تنها در حالت باطنی برای ذهنیت وجود دارد. خدا، هنگامی که در آگاهی مذهبی حضور دارد، هرگز یک طرف سوم نیست؛ راز آگاهی مذهبی درست در همین است.» (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۳۲)
لذا یاسپرس در ادامه مطلب پیشین میافزاید:
وقتی میگوییم ما وجود زنده، یعنی آگاهی به طور کلی، روح و باشنده هستیم، منظور آن نیست که انباشتی از این شیوه های فراگیریم. اینها در ما رسوخ دارند، در کنش و واکنشاند، در مبارزه با یکدیگرند. وجود به شیوه های فراگیرنده مایه میدهد، آنها را همبسته میگرداند و آنها در خدمت آنند. برعکس، وقتی به وجود خدمت نکنند، این شیوه ها طغیان میکنند و شبه مختار شده، آنگاه به تقاضاهای منفرد زندگی یا به آگاهی به طور کلی که خود مدعی حقیقتدار بودن است و یا اینکه به جهانِ روح خدمت میکنند که شیفته بیمسئولیتی است. این مبارزه بیامان مبیّن شیوه های فراگیر است. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۴۵)
مارسل، در تبیین آگاهی از نگاه سارتر در کتابش “فلسفه اگزیستانسیالیسم” چنین مینویسد:
سارتر به ما میگوید که ویژگی آگاهی این است که آگاهی نوعی انبساط هستی است؛ این از ذاتیّات موجود آگاه است که آنچه نیست باشد و آنچه هست نباشد. هستی انسان به گونهای است که میتواند نگرشی منفی در مورد خود اتخاذ کند. بنابراین، منع کردن یک چیز «انکار نوعی تعالی آینده» است. («تعالی»[۳۶] واژهای است که توسط سارتر بسیار به کار برده شده و منظور او از این واژه، مانند پیشینیانش، صرفاً چیزی است که از اوضاع و احوال بی واسطهام فراتر میرود.) این انکار چیزی متفاوت با یک عبارت صِرف است. آگاهی من خودش را مانند معلوم تلقی کردن[۳۷] یک امکان در گوشم قوام میبخشد، که توسط آگاهی انسان دیگری، به عنوان امکان خودش، فرا افکنده میشود. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۵)
برای درک معنای این بیان تخصصی و نامفهوم، اجازه بدهید مقالی بزنم. فرض کنید من به پسرم میگویم: «تونباید هنرپیشه شوی» یا «به تو اجازه نخواهم داد که در پیست خاکی مسابقه موتورسواری بدهی». من هستی این امکاناتی را که او برای خودش برنامه ریزی کرده است انکار میکنم. این انکار منظور سارتر از معدوم تلقی کردن است. به نظر او، حتی افرادی- مثل نگهبانان و مأموران زندان- وجود دارند که تمامی کارکرد اجتماعیشان یک نه بودن است. آنها زندگی کردهاند و مردهاند بدون آنکه هرگز چیزی باشند بجز «تو نباید»[۳۸]. آشکار است که کارکرد یک زندانبان تجسم «تو نباید فرار کنی»[۳۹] است و، در حقیقت، این مالیخولیا است که تصور کنید سرنوشت یک انسان را میتوان فقط به این تنزل داد.
اَشکال دیگری از نفی وجود دارد که درونیتر هستند؛ مثل طنز و آزردگی. ولی کلیه این نگرشها تنها با یک ساختار خاص کلی وجود بنفسه میسر میگردد که گویی با عدم وجود آمیخته است. میگویند که موجود آگاه نزد خود حضور دارد؛ ولی نباید در این حضور اثر نوعی کرامت هستی شناختی را، همان طور که، برای مثال، پاسکال[۴۰] داشته است، بیابیم. از دیدگاه سارتر، حضور نازلتر از انطباق است؛ چون مستلزم جدایی است. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۶)
بار دیگر میبینیم که اندیشه سارتر چگونه تحت سیطره یک تصور خاص، و گویی مسحورِ آن است. دو برگچه را تصور کنید که یکی از آن دو کاملاً بر روی دیگری قرار گرفته است؛ این انطباق است. اکنون تصور کنید که برگچهها کمی از یکدیگر جدا شوند؛ این در مقایسه با انطباق، که کامل و گویی ایده آل بود، متناظر کمتر هستی داشته است. دیدیم که آگاهی نوعی انبساط هستی[۴۱] است. ولی اگر از خود بپرسیم آن چیست که یک فاعل شناسا را از خود جدا میکند، باید بگوییم که دقیقاً هیچ چیز. به طور کلی، جدایی با فاصله یا گذر زمان ایجاد میشود، ولی هیچ چیز مثلاً آگاهی از یک عقیده را از خود آن عقیده جدا نمیکند؛ چون عقیده چیزی غیر از آگاهی از عقیده نیست.
لذا سارتر اصل «کوگیتو»ی دکارتی(میاندیشم، پس هستم) را در اختیار میگیرد و از آن برای مقاصد خویش بهره میجوید: او چنین استدلال میکند که آگاهی ما از عالم همواره همراه است با نوعی آگاهی باقی مانده از خودمان، و بنابراین، آگاهی از هر نوعی که باشد، اساساً امری شخصی است. من از جهان و خویشتن آگاهم ـ و این دو، در کنار هم، عالمِ من را تشکیل میدهند. شما از عالم و خودتان آگاهی دارید ـ و این یعنی عالمِ شما. (وارنوک، ۱۳۸۶، ۴۰)
هستی فی نفسه
آگاهی از نظر سارتر، آگاهی از چیزی، چیزی غیر از خودِ آگاهی، است و به این معنی استعلایی است. امر استعلایی بر آگاهی، یا برای آن، ظاهر میشود و به این ترتیب میتوان آن را به عنوان امری پدیداری توصیف کرد. البته اگر این توصیف را بدین معنی بدانیم که امر پدیدار شده ظاهر یک واقعیت یا ذات مختفی است که خود ظاهر نمیشود، مرتکب اشتباه شدهایم. میزی که هم اکنون من بدین صورت از آن آگاهم که پشت آن نشستهام، ظاهر یک نومن[۴۲] ناپیدا یا واقعیتی مستقل از خود این امر ظاهر نیست. « هستی پدیداری خود را ظاهر میکند، هم ذات و هم وجود خود را.» در عین حال، روشن است که میز چیزی بیش از آن است که اینجا و اکنون و از طریق یک فعل معیّن وقوف یا آگاهی بر من ظاهر میشود.(کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۳)
اگر بپرسیم که هستی فینفسه، که خود را بر آگاهی پدیدار میکند، چیست، پاسخ سارتر یادآور فلسفه پارمنیدس است:« هستی هست. هستی فینفسه است، هستی همان است که هست.» هستی تار و ناشفاف، پر و تنومند است. فقط هست. چون هستی بنیاد وجود [قیام ظهوری] است، نمیتوان آن را نفی و انکار کرد. شاید این اظهارات به طور مجزا، مغشوش و گیج کننده باشند. به یک میز توجه کنید. میز از این حیث که میز است و نه چیز دیگر ـ متناسب با این هدف است و نه آن هدف و غیر اینها ـ از سایر اشیا متمایز است. البته به دلیل اینکه انسان به آن معنی خاصی میدهد، آگاهی به صورت یک میز پدیدار میشود، به این معنی که آگاهی آن را به صورت یک میز پدیدار میکند. اگر بخواهم کتابها یا کاغذهایم را روی آن پهن کنم یا ظروف غذا رویش بچینم، روشن است که در درجه اول به صورت یک میز پدیدار میشود، ابزاری برای تحقق اهداف خاص. ممکن است در شرایط دیگری در درجه اول به صورت هیزم یا وسیلهای برای شکستن در یا یک شیء جامد که میتوان زیر آن پناه گرفت یا مانعی بر سر راه من به هنگام فرار از دست یک مهاجم یا شیئی زیبا یا زشت، بر آگاهی پدیدار گردد. در ارتباط با آگاهی است که معنی و مفهوم خاصی پیدا میکند. البته حاصل این نیست که آگاهی شیء را میآفریند. شیء بیتردید وجود دارد و هر چه هست همان است. ولی فقط در ارتباط با آگاهی است که معنایی ابزاری به خود میگیرد و به صورت این نوع از اشیا و نه نوع دیگر، از وضعیت اصلی خویش تعیّن و تمیز پیدا میکند. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۴)
سارتر میپرسد: چگونه ممکن است باشیم و، در عین حال، از هستی خود آگاه باشیم؟ آیا آگاهی از هستی مستلزم یک شکاف و فاصله نیست، که مانع از انطباق کامل یک موجود بر خودش و، در نتیجه، مانع از هرگونه سادگی حقیقی، خالی از هرگونه ادا و اطوار، میگردد؟ (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۴)
وی میگوید: آگاهیِ بودن یعنی آگاه بودن از یک چیز؛ آگاهی به یک چیز، و نه به خود، رجوع میکند و خود را از یک چیز، و نه از خود، جدا میکند. و آگاه بودن از یک چیز به معنی با خبر بودن از آگاهی نسبت به آن چیز است. اما این با خبری دومی در آگاهی نخستین از چیز نهفته است. وگرنه، من میبایست از آگاهی نسبت به چیز با خبر و از باخبریام درباره آگاهی نسبت به آن چیز با خبر باشم و همین طور تا بینهایت. پس، آگاهی من نمیتواند برای خودش به یک عین تبدیل شود و تنها همچون آگاهی از چیز دیگری درک میشود.(بلاکهام، ۱۳۸۷، ۱۷۰)
از نظر سارتر هستی فینفسه تقدم منطقی بر نیستی دارد و نمیتوان آنها را عین یکدیگر دانست. ولی به عنوان مثال، میز با یک نفی به صورت یک میز در آمده است. آن یک میز است و نه چیز دیگر. تمامی تمایزاتِ درون هستی ناشی از آگاهی است که با متمایز کردن شیء از وضعیت اصلی آن [مراد شیء فینفسه است] و به این معنی نفی آن وضع، سبب پدیدار شدن شیء میشود. در باب نسبتهای زمانی و مکانی این مطلب صادق است. برای آگاهی که مقایسه میکند و نسبت برقرار میسازد، یک چیز ممکن است به صورت «نزدیک» یا «دور» پدیدار شود. همچنین برای آگاهی است که این رویداد پس از آن رویداد ظهور میکند. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۵)
هایدگر در”هستی و زمان”مینویسد: آگاهی حالتی از دازاینی است که نحوه وجودیاش مبتنی بر در ـ عالم ـ بودن است.(Heidegger,1988 , 90)
کارل یاسپرس میگوید: آگاهیِ خود از آزادیاش، که آن را از وجود شخصی در قلمرو هستی خودی آگاه میسازد، وابسته است به آگاهی از خودش به مثابه خودی در جهان که موقعیتش در جهان به گونهای ناگزیر آن را محدود میکند، موقعیتی که نمیتواند مشترک باشد و تنها از درون میتواند شناخته شود و، اگر چه میتواند اصلاح شود، اما نمیتواند به چیزی جز موقعیت در جهانی که تحمیل کننده قید و بندهای تنگ است، دگرگون شود. من نمیتوانم پدر و مادر یا جنس خود را، یا گذشته خودم را ، و یا به طور کلی سرنوشت و بختم را در جهان دگرگون کنم، اما میتوانم آنها را بپذیرم و انتخاب کنم و از آنِ خود سازم. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۹)
مارتین هایدگر در این خصوص میگوید: نگریستن به چیزی، فهمیدن و درک آن، انتخاب دسترسی به آن، همه و همه مقوّم و تشکیل دهنده تحقق ما و در عین حال، حالاتی از بودن برای موجودات خاصی است که چیزی جز همان پرسشگران، یعنی چیزی جز خود ما نیستند. (Heidegger,1988 , 26)
خلاصه اینکه برای آگاهی است که جهان به صورت نظامی معقول از اشیا و امور مجزا و مرتبط پدیدار میشود. اگر هر آنچه را که مربوط به کارکرد آگاهی در پدیدار ساختن جهان است کنار بگذاریم، ما باقی میمانیم و هستی فینفسه[۴۳]، تار و ناشفاف، پر و تنومند، نا متعیّن، بنیاد تیره و تار و مبهمی که عالم میتواند از آن پدیدار شود. سارتر میگوید که این هستی فینفسه نهایتاً فقط هست. «بیدلیل، بیعلت و بیضرورت است.» نه اینکه هستی علت خویش[۴۴] است، زیرا این سخن بیمعنی است. هستی فقط هست. از این روست که هستی، به گفته سارتر، در رمان تهوع، زیادی[۴۵] است.[۴۶] در این کتاب روکانتن در حالی که در پارک شهر بونویل[۴۷] نشسته است، احساسی از زاید بودن خود و اشیای پیرامونش به او دست میدهد، یعنی دلیلی برای بودن آنها وجود ندارد. «وجود داشتن فقط همان بودن[۴۸] است». هستی فینفسه ممکن است و این امکان «ظهور خارجی» ندارد، به این طریق که بتوان با یک وجود واجب آن را تبیین و بر آن غلبه کرد. هستی قابل استنتاج یا قابل تحویل نیست. فقط هست. امکان «همان خودِ مطلق و در نتیجه کاملاً بیجهت است.» «هستی فینفسه که غیر مخلوق است و بودنش بیدلیل است و هیچ ارتباطی با هستی دیگر ندارد، الیالابد بیجهت [یا زیادی] است.» (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۶)
هستی لنفسه
انسان صرفاً در عالم احساس از خود فرا نمیرود – نه با تمتعی که از تصویرهای اسطورهای میبرد، نه در شور و هیجان و نه به وسیله سخنان والا که وانمود به واقعیت داشتن شود. تنها در سایه کنش درون و برون خود، در تحقق بخشیدن به خود است که از خویش آگاهی مییابد، بر موجودیت صرف برتری مییابد و به فراسوی خودِ خویشتن راه مییابد.(یاسپرس، ۱۳۷۷، ۵۷)
سارتر به عنوان یک اگزیستانسیالیست اولا و بالذات تعلق خاطر به انسان، یا چنانکه خودش میگوید، واقعیت انسانی[۴۹] دارد. او بر آزادی آدمی، که برای فلسفه او بنیادی است تأکید میورزد و نظریهاش در باب آزادی هم مبتنی بر تحلیلش از لنفسه است. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۸)
از نظر سارتر، این نوع هستی چیزی است کاملاً متفاوت با هستیِ موجود فی نفسه. [۵۰] او به ما میگوید موجود فی نفسه کاملاً پر از خودش است؛ این موجود همان است که هست و هیچ چیز دیگری نیست. هیچ درون بودگی و، در نتیجه، هیچ چیز بالقوه و هیچ آیندهای ندارد. این موجود هیچگاه نمیتواند با موجود دیگری رابطه “مغایرت” داشته باشد؛ در حقیقت، نمیتواند هیچ رابطهای با موجود دیگری داشته باشد. خودش است، به نحوی مبهم و بدون هرگونه امکان این که چیز دیگری باشد. در این جا هیچ نیازی نداریم که بپرسیم آیا این عقیده در باب موجود فی نفسه واقعی است یا موهوم؛ یا آیا نویسنده در دم زدن از ایجابی بودن، در این بافت، بر حقّ است یا نه. نکته مهم این است که، بر خلاف موجود فی نفسه، موجود بنفسه[۵۱] به عنوان چیزی که آنچه هست نیست تعریف میشود. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۵)
هستی فینفسه که پُر و تنومند و تار و ناشفاف و بدون آگاهی است مختار نیست. با این همه، لنفسه چون جدا شده از هستی (حتی اگر از طریق نیستی) است، ممکن نیست با هستی تعیّن یابد. آن از تعیّنِ هستیِ فینفسه میگریزد و بالذات مختار است. به نظر سارتر، اختیار، وصف طبیعت یا ماهیت انسان نیست، بلکه متعلق به ساختارِ هستیِ آگاه است. بنابراین، محال است که آنچه را اختیار مینامیم از هستی «واقعیت آدمی» جدا کرد. در واقع آدمی برخلاف چیزهای دیگر، ابتدا وجود دارد و سپس ماهیت خود را میسازد. «اختیار انسان بر ماهیت او مقدم است و آن را ممکن میکند.» اینجا به عقیدهای میرسیم که به گفته سارتر بین همه اگزیستانسیالیستها مشترک است، یعنی این عقیده که «وجود مقدم بر ماهیت است» (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۰)
یاسپرس میگوید:«منِ مَن هم به من داده شده و هم آفریده من است.» (وال، ۱۳۷۵، ۷۱)
و توضیح میدهد که: من «هستیای هستم که نیست، اما میتواند و باید باشد» من باید خودم را بر تصمیمهای آگاهانه گرفته شده خودم بنیان نهم؛ و این کاری نیست که یکبار برای همیشه انجام شود، بلکه کاری است که باید، با نوسازی همیشگیاش در طول زندگی من، تداوم یابد.
خودآگاهی، آنگاه که به تمامی بیدار میشود، آگاهی بر تنهایی من و آزادی من است. هنگامی که همه چیزها به روال همیشگیشان بوده و بدیهی شمرده میشوند، جهان عینی در زندگی اولیه انگیزه، غریزه، انجام وظیفه، و اطاعت از مافوق من، مرا از خودم پنهان میکند. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۳) خودکشی و ستیز با قانون کمتر از جذب قانون و حساسیتی که از انتخاب و فعالیت آگاه است، با ذات من سازگار نیستند. این منم که میگویم چه باید باشم. آگاهی من از خودم به مثابه کسی که باید انتخاب کند بی آنکه بتواند با بازگشت به هرگونه عامل عینیای از هر نوع، از مسئولیت بگریزد، تعین عینی مرا به مثابه هستی آنجایی در هم میشکند و از من یک خود نامشروط میسازد. این همان نقطه اوج وجود شخصی (هستی خودی) است که من برای نوسازی اصالت خودم باید مدام به آن بازگردم. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۷)
خود به معنی آزادی است؛ اما این امر همه چیز را به مسأله تبدیل میکند و به انتخاب میانجامد. خود، با انتخاب، با شناخت آزادی و مسئولیت گریزناپذیرش نسبت به خودش، توسط قانون محدود نمیشود، بلکه در موقعیت معین آن را به عنوان قانون حالتهای خودش که آن را توانا میسازد تا به خودش تبدیل شود، میپذیرد. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۸)
از نظر سارتر هستی فینفسه، زمانی نیست. معنی ندارد که از هستی فینفسه به عنوان چیزی متضمّن توالی سخن بگوییم. حیث زمانی داشتن «نحوهای از هستی است که اختصاص به هستی لنفسه دارد.» به عبارت دیگر، لنفسه گریز مدام است از آنچه بود به سوی آنچه خواهد بود، یعنی از خود، به عنوان چیزی که باید ساخته شود. در اندیشه و تأمل، این گریز مفاهیم گذشته، حاضر (حاضر برای هستی) و آینده را میسازد. به عبارت دیگر، «خود» در ورای گذشتهاش، ورای آنچه از خویش ساخته است قرار دارد و بر آن غالب است. اگر پرسیده شود که چه چیزی «خود» را در این گریز از خویش به عنوان امری که از پیش ساخته شده است، یعنی به عنوان گذشتهاش، جدا میکند، پاسخ این است که «هیچ چیز». این سخن بدین معنی است که «خود» خود را به عنوان امری ساخته شده نفی میکند، و بنابراین فائق بر آن و در ورای آن است. خود به مثابه امری از پیش ساخته در شرایط وجود فینفسه فرو میافتد و روزی، هنگام مرگ، لنفسه به صورت امری کاملا از پیش ساخته در میآید و میتواند به صورتی مطلق و عینی مثلا مورد ملاحظه روانشناس یا مورخ قرار گیرد. ولی مادام که لنفسه است، فراتر از خویش به عنوان گذشته است و بنابراین نمیتواند با خود به عنوان گذشته و به عنوان ماهیت تعیّن یابد. [۵۲] (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۴)
سارتر در کتابی که در مورد «شارل بودلر»، شاعر بزرگ قرن نوزدهم به رشته تحریر در آورده است، مطلبی را که بودلر به والدینش و کسانی که او را میآزارند میگوید، چنین نقل میکند:”شما مرا حذف کردید، شما مرا از آن تمامیت کاملی که در آن گم بودم بیرون راندید، شما مرا به هستی جداگانهای محکوم کردید. بسیار خوب، من این هستی را علیه شما، در حال حاضر، به گردن میگیرم. اگر بعداً شما بخواهید مرا دوباره به سوی خود جلب و جذب کنید، دیگر ممکن نخواهد بود. زیرا من علیه شما و همگان، از خودم آگاه شدهام…”. (سارتر، ۱۳۸۷، ۱۸)
از نظر سارتر، «هستی» به موجودی تعلق مییابد که از وجود خویش آگاه شود. و این واقعه، یک بار برای همیشه اتفاق نمیافتد. پس هر زمانی که فرد در «وجود» غرق میشود، به وجود خویش آگاه نیست. و از «هستی» بهرهای ندارد و موجودیتش با موجودیت یک گیاه یا حیوان و یا سنگ برابری میکند.(سارتر، ۱۳۸۷، ۶)
آگاهی از دیگران
وجود اذهان یا آگاهیهای دیگر صرفاً مستنتج از مشاهده تنها و حرکات آنهاست. اگر من تنی را ببینم که در خیابان راه میرود و نتیجه بگیرم که در آن هم آگاهیای شبیه آگاهی من وجود دارد، این چیزی بیش از حدسی که از سوی خود من صورت میگیرد نیست.[۵۳] اگر این «خودِ» دیگر کاملاً بیرون از تجربه من باشد، من هرگز نمیتوانم ثابت کنم که آنچه را که انسان دانستهام در واقع یک «روبات» نیست. حداکثر میتوانم ادعا کنم که چون وجود خود من برایم یقینی است (میاندیشم پس هستم) وجود دیگری هم محتمل است. ولی این چیزی نیست که سارتر آن را معقول و پذیرفتنی بداند. او میخواهد این نکته را اثبات کند. که میاندیشم به معنایی واقعی «حضور عینی و انکارناپذیر این یا آن دیگریِ عینی را آشکار میکند». او در پی دلایل آشکارشدگی دیگری به عنوان یک فاعل نفسانی است. او میخواهد اثبات کند که من با دیگری، مستقیماً به عنوان یک فاعل نفسانی که غیر از خود من است، مواجهام. و این مستلزم نشان دادن رابطهای بین آگاهی من و آگاهی آن دیگری است، در چنین رابطهای، آن دیگری نه به عنوان شیء بلکه به عنوان یک فاعل نفسانی بر من عرضه میشود.
پس مسئله استنتاج وجود خودهای دیگر به صورتی پیشینی نیست، بلکه ارائه تحلیلی پدیدارشناختی از آن نوع تجربه است که در آن دیگری به صورت یک فاعل نفسانی بر من آشکار میشود. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۸)
باتوجه به روشی که سارتر در مسئله مواجهه شخص با دیگری در پیش میگیرد، تعجبی ندارد که این سخن را از او بشنویم که ستیز مبنای اصلی وجود لغیره[۵۴] است.» اگر نگاه دیگری مرا به صورت یک شیء [متعلق آگاهی] در میآورد، من نیز میتوانم سعی کنم که آزادی او را جذب کنم، و در ضمن آن را به حال خود بگذارم، یا دیگری را مبدّل به یک شیء کنم. طرح نخست را میتوان در عشق که نشانه نوعی میل «به داشتن اختیار بماهو اختیار» است ملاحظه کرد؛ حال آنکه طرح دوم را مثلاً میتوان در بیتفاوتی میل جنسی و در صورت افراطی آن در دیگرآزاری[۵۵] ملاحظه کرد. البته هر دو طرح محکوم به شکست است. من نمیتوانم در حالی که آزادی دیگری را به حال خود میگذارم آن را جذب کنم؛ دیگری همیشه مرا میفریبد، چنانکه او نیز بالضروره از من تعالی میجوید و نگاهی که مرا به شیء مبدّل میکند مدام حیات تازه مییابد.[۵۶] (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۹)
به قول مارسل: برای سارتر، آگاه بودن از دیگران از تکانه رویارویی با آنچه او به عنوان نوعی «آزادی» توصیف میکند جدایی ناپذیر است. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۲۹)
در باب انسانیت به عنوان یک کل، مسئله چگونه است؟ به عقیده سارتر، چنانکه انتظار هم میرود، نوع بشر به عنوان یک کل ممکن نیست بدون فرض وجود هستیای که همه افراد را به نحو مولَّف مورد نظر قرار دهد، از خود به عنوان «ما- شیء» [متعلق آگاهی] آگاه شود. انسانیت فقط در حضور مسجّل هستیای که نگاه میکند، ولی هرگز ممکن نیست متعلق نگاه قرار گیرد، میتواند به «ما- شیء» تبدیل شود. بنابراین، مفهوم محدودکننده انسانیت (به عنوان کلیّت ما- شیء) و مفهوم محدود کننده خدا لازم و ملزوم یکدیگرند و با هم در تقابلاند؛ چنانکه برای تجربه «ما- ذهنِ» کلی هم سارتر تأکید میکند که این صرفاً رویدادی روانشناختی یا رویدادی مربوط به فاعل شناسایی در یک آگاهی متفرد است. ایدئال «ما- ذهن» را، که نشان دهنده تمامی انسانیت باشد، میتوان تصور کرد. ولی این ایدئال از سوی یک آگاهی یا تعدادی از آگاهیها، که همچنان مجزا از یکدیگرند، درک میشود. تحقق کلیتی خودآگاه و بینالاذهانی همچنان به صورت رؤیا باقی میماند. بنابراین سارتر میتواند نتیجه بگیرد که «ماهیت روابط بین آگاهیها مبتنی بر معیّت[۵۷] نیست، بلکه مبتنی بر تغایر و تعارض است». (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۳۱)

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

عکس مرتبط با اقتصاد

  • ۹۹/۱۲/۲۱
  • مدیر سایت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

Qajar carpet مکان ­یابی هنر معماری

تبار شناسی Rasht city

واکنش پرکین اعتماد به نفس اثرات فرآیند توکوفرولی پوشش بدن Village sports ضریب تغییرات روش آدومیان ژئوکالچر

Health assessment Hungry estimate ارشد پلیمر اسید آمینه پوشش بدن Like facades Public Schools

شرکت‌های تولیدی کلیله و دمنه افزایش وزن اصلاح ژنتیک میزان دینی طراحی کی وال

سالمند آزاری رویکرد احیا Fluorescence Teenage girl اثرات فرآیند Employment climate change Fertilizer 2 fluid flow ژئومکانیکی market regulation

آب و فاضلاب بازیابی گوگرد

هندو ایرانی مهندسی نساجی توسعه اقتصادی تصاویر x ray Gestational age

آینده ­نگری سبز آسیلال کار مختلط چهارگانه ژنو اسکندرنامه افزایش حلالیت ظرفیت قطع Purchase customers windows nt wind instruments

سرمایه فکری هنر معماری

ظلم ستیزی اثبات پایداری میزان دینی ترافیک شهری

شاه ‎پسند Future market پل های مورب و رتبه بندی توسعه اقتصادی ترافیک شهری wind instruments

افزایش وزن مایعات گازی فرهنگ سیاسی تلفیق دانش بومی

کاهش اراضی هنر معماری

اسکندرنامه سوگنو t s نابهنجاری رفتاری مسئولیت کیفری بیس فنول عدد اکتان Extrapolation کنترل‌کننده رضایتمندی برند سود مندی مزد ثابت بهداشت تغذیه تخریب اگزرژی اثرات فرآیند هوش کلامی تجزیه پروتئوم Gestational age

Transit of goods Morphodynamics رضایت مشتری

برق فشار قوی

نوستالژیک تقاضای بیمه عمر

واردات قطعی فشار مراقبتی حفره دهان سمینار عمران عدد اکتان urban edge تکنیک دلفی فازی Earthquake هموزیگوسیتی Damage repair

Hungry estimate واکنش پرکین اسید آمینه طرح مطالعاتی فرهنگ کیفیت Employment Social commitment Switchgears کنترل‌کننده Peace education

مهندسی نساجی آموزش صبر باور دینی سود معکوس Extrapolation رضایت زناشوئی

wind instruments Purchase customers ادله جرم تیر های بتنی مکان ­یابی آزمایشگاه آزمایشگاه سیستم های DG پنیر محلی عملکرد سازمانی توسعه دانش Social commitment Oil revenues

روش آدومیان Compost fertilizer

تولید بروش HI ادله جرم مایعات گازی

در زمان اتمام کار، برای ارسال متن یا فایل های تحویلی، با استفاده از دکمه‌ی «تحویل سفارش» وارد فرم تحویل سفارش شوید. در غیر این صورت سفارش شما در وضعیت «در حال انجام» باقی خواهد ماند.  

چشمه لرزه زا power converter Oil revenues ضریب تغییرات فروش نقدی تحلیل AHP مهندسی نساجی برق فشار قوی داوری خارجی Gestational age

کدگذار تنک انحلال وکالت

فناوری(UTAUT) مزد ثابت فروش نقدی اختلافات

فرهنگ کیفیت افزایش حلالیت پوشش بدن

تحلیل ساختاری

تحلیل ساختاری Indian and Iranian تمرین هوازی چهارگانه ژنو ادله جرم نگهداری غذا جراحی عمومی موضوع بیمه جراحی باز سنگ صنایع نسوز

برانگیختگی urban edge climate change

واردات قطعی چالش های حقوقی

Aluminizing The nature of hope Diwan Jami ظرفیت قطع تجزیه پروتئوم صنایع نسوز

رشد اقتصادی Village sports شاه ‎پسند صادرات برنج عدد اکتان Special crimes میزان دینی فروش نقدی

ظلم ستیزی چهارگانه ژنو معنادرمانی گروهی بیمه سلامت Future market کدگذار تنک Shared identity Indian and Iranian روغن ماهی

جریان نقد آزاد سواد جسمانی

اعتماد به نفس fast music تبار شناسی اعتماد به نفس Sociological روش ماهونی رشته برق مخابرات نابهنجاری رفتاری ظرفیت قطع fast music

اکسپرسیونیست مکان ­یابی موانع خدماتی کنترل رمپ رضایت زناشوئی

مسئولیت کیفری Shared identity Service system Ideological

تئوری دوگان

اکسپرسیونیست market regulation

نوستالژیک وارث کودک Health assessment

ظلم ستیزی سواد مالی سکولاریزاسیون هموزیگوسیتی تنش روتور موضوع بیمه تولید بروش HI Damage repair Alexithymia رشد اقتصادی Health assessment مضامین اشعار کنترل رمپ تخریب اگزرژی کسب وکار اختلالات رشدی Aluminizing چارچوب CMMI رضایتمندی برند واکنش پرکین Sociological صادرات برنج گیاهان زینتی مکان ­یابی سود انباشته سکولاریزاسیون آینده ­نگری توکوفرولی Fluorescence توریسم ورزشی اضافه وزن بیمه سلامت ترافیک شهری آموزش صبر Village sports کدگذار تنک Aluminizing سبز آسیلال Javascript Switchgears Diwan Jami Hungry estimate Extrapolation urban edge خشونت مردان Oil revenues بیوسولفور ارشد پلیمر

نکات خرید تلوزیون

فشار مراقبتی روش آدومیان understand بیس فنول مدیریت سیلاب برانگیختگی box section جراحی عمومی ادراک حسی حرکتی جراحی باز سنگ مایعات گازی تولید بروش HI رمانتیسیسم فشار مراقبتی Behavior factor

توریسم ورزشی سیستم سلولی چارچوب CMMI تحلیل AHP Social commitment The nature of hope Special crimes تکنیک دلفی فازی سکولاریزاسیون ادراک حسی حرکتی مدل پیشنهادی آب و فاضلاب تقاضای بیمه عمر فروش نقدی منطق فازی سواد مالی چالش های حقوقی اکراه بر اراده داوری خارجی چارچوب CMMI رویکرد احیا کنترل رمپ مسئولیت کیفری اسرای آزاد شده کسب وکار Rasht city

تئوری دوگان داوری خارجی Special crimes شرکت‌های تولیدی سوگنو t s رضایتمندی برند سواد جسمانی

fast music بازده عملیاتی سود انباشته موانع خدماتی اختلالات رشدی خستگی عضلات صنایع نسوز

Brand evidence box section Transit of goods سمینار عمران درآمد شهرداری سود مندی تعدیل گر جنسیت climate change

هندو ایرانی

AIM theory Javascript Fertilizer 2 سواد جسمانی

گیاهان زینتی تولید بروش HI Diwan Jami روش ماهونی سود مندی Fertilizer 2 خشونت مردان اخلاق مدیریتی ژئومکانیکی روش های تدریس درآمد شهرداری چالش های حقوقی مضامین اشعار understand اضافه وزن افزایش وزن Ideological باور دینی تصاویر x ray تنش روتور رمانتیسیسم Heart disease fast music

هندو ایرانی رشته برق مخابرات توریسم ورزشی آینده ­نگری کنترل‌کننده گیاهان زینتی چشمه لرزه زا Content model عملکرد کمی Heart disease رضایت مشتری

رضایت زناشوئی

ذهن سپهر Employment جراحی باز سنگ درآمد شهرداری
فریلنسر گرامی، طبق شرایط استفاده از خدمات سایت، مواردی نظیر طراحی گرافیکی، ترجمه و تولید محتوا جهت تکمیل سفارش باید متناسب با سلیقه‌ی خریدار باشند. لذا پیشنهاد می‌کنیم قبل از این که کار را به صورت کامل انجام دهید، در ابتدا یک نمونه‌ی اولیه از کار را برای مشتری ارسال نمایید و نظر مشتری را جویا شوید. سپس درصورتی که طرح و سبک کار مورد پسند خریدار بود کار را ادامه داده و به طور کامل تحویل دهید.
Future market آب و فاضلاب Shared identity

AIM theory تکنیک دلفی فازی windows nt windows nt Content model بیمه سلامت Behavior factor سیستم های اطلاعاتی مضامین اشعار Peace education

box section نقش رضایت مندی تخریب اگزرژی شاه ‎پسند فشار مراقبتی تجزیه پروتئوم تنش روتور عملکرد سازمانی تلفیق دانش بومی

ذهن سپهر فرهنگ سیاسی اخلاق مداری

Transit of goods خشونت مردان تحلیل AHP ژئوکالچر طراحی کی وال

Alexithymia فرهنگ سیاسی شرکت‌های تولیدی اثبات پایداری Teenage girl Rasht city

روش ماهونی Purchase customers Public Schools

روش هامرز نقش رضایت مندی اصلاح ژنتیک Fuel cell مزد ثابت آزمایشگاه Like facades عملکرد سازمانی اکراه بر اراده inventory موتور القایی

سالاری فر

Fertilizer 2 تجزیه پروتئوم inventory

موتور القایی روش هامرز Sociological گیاهان زینتی heart attack کدگذار تنک سرمایه فکری بهای تمام شده اثبات پایداری

The nature of hope اسید آمینه Ansal onion b

فناوری(UTAUT) بیوسولفور تلفیق دانش بومی

برانگیختگی توسعه اقتصادی cash market و رتبه بندی رضایت مشتری

Content model رمانتیسیسم

اکسپرسیونیست Morphodynamics رضایت زناشوئی

افزایش حلالیت برق فشار قوی سیستم های DG ژئومکانیکی بیس فنول

واردات قطعی understand

بازده عملیاتی

فناوری(UTAUT) inventory اختلالات رشدی رشد اقتصادی Like facades Ansal onion b تصاویر x ray Employment هموزیگوسیتی بیوسولفور سبز آسیلال

Brand evidence cash market Future market Ideological Morphodynamics تعدیل گر جنسیت ویندوز NT Brand evidence ویندوز NT اسکندرنامه سنسور رطوبت نابهنجاری رفتاری Switchgears جریان نقد آزاد

اسرای آزاد شده Health assessment سیستم سلولی آموزش صبر توکوفرولی The nature of hope ادراک حسی حرکتی کسب وکار تمرین هوازی تقاضای بیمه عمر کلیله و دمنه cheese plant رویکرد احیا cheese plant نگهداری غذا اصلاح ژنتیک

iran رشته برق مخابرات جریان نقد آزاد Compost fertilizer

Ansal onion b

ویندوز NT ژئوکالچر تئوری دوگان کنترل رمپ منطق فازی نقش رضایت مندی ظرفیت قطع

wind instruments