در این فصل اشاره ای به پژوهش های صورت گرفته توسط آقایان بهرامی و عباسیان فرد ( 1389 ) در پژوهشی با عنوان (( رابطه خودکار آمدی با انگیزه پیشرفت در دانش آموزان دختر دوره پیش دانشگاهی شهر تهران )) و بهنیا ( 1379 ) در پژوهشی (( رابطه فرسودگی شغلی با سلامت روانی با توجه به متغیر تعدیل کننده سرسختی در دبیران و در دروس ریاضیات ، علوم اجتماعی ، فیزیک و ادبیات نظام متوسطه جدید استان خوزستان در سال تحصیلی 78-77 )) را مورد بررسی قرار می دهد در داخل کشور و همچنین باندورا و همکاران ( 1996 ) رابطه ی مثبت و معناداری بین خودکار آمدی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی را نشان دادند . و واتیلی و همکاران ( 1991 ) مشخص نمودند که زنان به طور معناداری بیش از مردان فشار روانی کاری را گزارش کرده اند . در خارج کشور پرداخته شده است . در این فصل به بررسی مبانی نظری مربوط به پژوهش پرداخته شده است .در این راستا مباحث مربوط به رابطه بین احساس خودکار آمدی و رضایت شغلی معلمان پژوهنده و غیر پژوهنده را مورد مطالعه قرار داده شده است . در بخش اول مباحث نظری مربوط به احساس خودکار آمدی ، تعریف و دیدگاهها و مطالب مربوط به آن و در ادامه در بخش دوم به بررسی مبانی نظری مربوط به رضایت شغلی ، تعاریف و دیدگاههای مربوط به آن ، در بخش سوم به تعاریف مربوط به معلمان پژوهنده پرداخته شده است .
بخش اول : مباحث مربوط به احساس خودکار آمدی
2-2- مبانی نظری مربوط به خود کار آمدی
2-2-1- اهمیت مفهوم خود
شخصیت مجموعه منظّم، متکامل و نسبتاً ثابت خصایص و رفتارهاى بدنى، عقلى و اجتماعى فرد است که او را از دیگران متمایز مى سازد و موجب ناسازگارى او با محیط به ویژه محیط اجتماعى مى شود. به باور اندیشمندان، قسمت عمده ویژگى هاى شخصیتى، منش و خصوصیات رفتارى هر فرد به تصویرى که از خود در ذهن دارد یعنى انگاره وى بستگى دارد. خودپنداره مثبت کلید رشد و سازندگى فردى و اجتماعى است؛ تصورى که شخص از وحدت و یکپارچگى وجود خویشتن دارد، نحوه اى که خود را مى بیند، مجموعه خصایصى که با خود در ارتباط است و استنباط هایى که از مشاهده خود در بسیارى از موقعیت ها به عمل آورده است و الگوى خاصى که او را توصیف مى کند، بیانگر مفهوم «خود» است. شخص به تدریج، از روى تجربه هاى شخصى و تأثیر دنیاى خارج، نگرشى ثابت و پایدار از محیط و از خود و از ارتباط این دو با یکدیگر به دست مى آورد و بر اساس آن مسائل، زندگى را ارزیابى مى کند و براى مقابله با کاستى ها به کوشش مى پردازد. نگرش هاى فرد از حقایق زندگى، اخلاق، آرزوها و خواسته هاى او وابسته به تصویرى هستند که او از خود دارد; یعنى ارزشى که وى براى خود قائل است. به عبارت دیگر، تصور از خود، منشأ احساس امنیت شخص مى شود( دلیری به نقل از ورعی وهمکاران ،1392).
2-2-2- دو ویژگی خود
2-2-3- خودسازمان یافته
این مسئله که خود عمدتاً از نوعى کیفیت پایدار برخوردار بوده و از ویژگى هاى این کیفیت، هماهنگى و نظم است، مورد توافق محققان مى باشد. بعضى از اعتقادات به طبیعت خود نزدیکند و از اهمیت بالایى برخوردار مى باشند ودر مقابل تغییرات مقاوم مى باشند. اعتقادات کم اهمیت تر ناپایدار مى باشند. پس خود به طور کلى، کیفیتى ثابت دارد که داراى نظم و هماهنگى خاص است. دومین بخش تصویر سازمانى از خود مبتنى بر این است که هر مفهومى در این سیستم ارزش کلى منفى یا مثبت خود را دارد. کیفیت سوم سازمان یافته خود به چگونگى تعمیم موفقیت و شکست در سرتاسر سیستم مربوط است. وقتى توانایى مهمى که ارزش زیادى به آن داده مى شود، با شکست روبه رو شود، باعث پایین آمدن ارزشیابى سایر توانایى هاى فردى مى گردد و بر عکس، موفقیت یک توانایى مهم و با ارزش باعث بالا بردن ارزشیابى سایر توانایى هاى شخص مى شود (دیگورى[1]، 1966).
2– 2– 4- خود پویا
شاید مهم ترین فرض از نظریه هاى جدید «خود» این باشد که انگیزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقاى خودِ ادراک شده است. تجارب بر حسب ارتباطشان با خود درک مى شوند و رفتارها نیز از این درک ها سرچشمه مى گیرد. در این صورت، مى توان نتیجه گرفت که تنها یک نوع انگیزش وجود دارد و آن هم انگیزه شخصى درون است که هر انسان در تمام زمان ها و مکان ها هنگام دست زدن به هر عمل دارد (لکی[2]، 1945). خود قالب اساسى مراجعات شخصى و هسته مرکزى ادراک است که بقیه منطقه ادراک نیز در اطراف آن سازمان مى یابد. در این مفهوم، «خود» پدیده اى است که هم محصول تجربیات گذشته و هم سازنده تجربیات جدیدى است. دنیا از نظر فرد، همان چیزى است که او مى فهمد و از آن آگاهى دارد. به عبارت دیگر، جهان و مفاهیم را به همان طریقى که خودمان مى بینیم، مورد ارزشیابى قرار مى دهیم. خود در مقابل تغییر مقاومت مى کند، براى هماهنگى با خود مى کوشد، و در واقع، این مقاومت در مقابل تغییر، یک جنبه مثبت است؛ چرا که اگر بنابراین باشد که خود زیاد تغییر کند، شخص فاقد شخصیت پایدار خواهد شد (کمبز و اسنیگ[3]، 1953).
2-3 – شکل گیری خود
از میان پیشرفت هاى ذهنى مؤثر در اولین سال هاى زندگى، مى توان به تحوّل خویشتن پندارى و درک ضمیر اول شخص مفرد (من) اشاره کرد. اولین مرحله رشد خویشتن پندارى، کودک را به این آگاهى مى رساند که متمایز از دیگران است و به عقیده لوویس، بروکس و دیگران، این آگاهى بر اساس کنش متقابل سنّ کودک و محیط انجام مى گیرد. مطالعه این پژوهشگران بدین نحو بود که آنان نمونه اى از کودکان (9، 12، 18، 21، 24 ماهه) را در مقابل آینه قرار مى دادند و واکنش هاى آنان را بر روى نوار ویدیویى ضبط مى کردند. آن گاه مادر هر یک، او را از مقابل آینه دور مى کرد و به دماغ او رنگ قرمز مى مالید و کودک را دوباره به مقابل آینه مى آورد. تعداد کمى از کودکان کمتر از 12 ماهه و 25 درصد کودکان 15ـ18 ماهه و 88 درصد کودکان 24 ماهه با دست زدن به بینى واکنش مى دادند. این واکنش نشانگر آن است که آن ها از وجود خود به عنوان یک شخص، آگاهى داشتند، زیرا مى دانستند که چهره واقعى آن ها چه شکلى است( دلیری ، 1392 )
Digori [1]
Leki [2]
Kanbz & Sing [3]
برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید
- ۹۸/۰۶/۱۲