هوش اخلاقی[۱]
به تازگی پژوهشگران سازمانی، علاقه مند به واژه مصطلح هوش اخلاقی شده اند زیرا این واژه میتواند مرز بین نوع دوستی و خود پرستی را خوب توصیف کند. این اصطلاح برای اولین بار توسط بوربا در سال (۲۰۰۵) وارد عرصه روانشناسی شد. وی هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آن ها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف میکند(مختار پور و سیادت ۱۳۸۵). وقتی در باره هوش صحبت می شود، ویژگی هایی چون یادگیری سریع، محاسبات دقیق و فوری و راه حل های جدید به ذهن خطور میکند(فاطمی ۱۳۸۵). هوش یعنی اینکه بتوان هر لحظه در برابر هر محرکی واکنش صحیح نشان داد در این میان هوش اخلاقی عبارتست از توانایی ایجاد تمایز بین درست و غلط بر اساس اصل جهان شمول تعریف شده. این نوع هوش در محیط جهانی مدرن کنونی میتواند به مشابهی نوعی جهت یاب برای اقدامات عمل نماید. هوش اخلاقی، نه تنها چهارچوبی قوی و قابل دفاع برای فعالیت انسانها فراهم میکند، بلکه کاربردهای فراوانی در دنیای حقیقی دارد. در واقع، این نوع هوش تمام انواع دیگر هوش انسان را در جهت انجام کارهای ارزشمند هدایت میکند(بهشتی فر و اسماعیلی،۲۰۱۱). هوش اخلاقی شامل یادگیری، کسب مهارتهای فکری، جسمی و سازگاری با محیط است. در عصر حاضر دغدغه و نگرانی مدیران امروزی بروز مشکلات و مسائل پچیدهای است که از طریق رعایت نشدن اصول اخلاقی توسط زیر دستان میباشد. در این راستا مؤثر ترین پدیده ای که می تواند یاور مدیران و راهگشای مسائل و مشکلات باشد، شواهد بسیاری وجود دارند که هوش اخلاقی است (وینست،۲۰۰۳). غلامعباس شکاری و سمیه سیمایی در تحقیقات خود بیان داشته اند که امروزه باید یک بار دیگر کارهای خلاف و کارهای درست را تعریف کرد زیرا مرز بین کارهای درست و خلاف بیش از پیش از بین رفته است و بدین ترتیب اعضای سازمان شاهد افرادی هستند که در سازمان و اطراف آن وجود دارند ودست به کارهای خلاف میزنند. در چنین شرایطی باید از نظر اخلاقی جوی سالم برای کارکنان به وجود آید تا آنان بتوانند با تمام توان و بهرهوری کار کنند. این امر نیازمند وجود افراد با هوش اخلاقی بالاست.افراد با هوش اخلاقی بالا کارها را درست انجام میدهند، اعمال آن ها پیوسته با ارزش ها و عقایدشان هماهنگ است، عملکرد بالایی دارند و کارها را با اصول اخلاقی پیوند میزنند. (غلامعباس شکاری و سمیه سیمایی،۱۳۹۲). نخستین بار اصطلاح هوش اخلاقی توسط بوربا در روانشناسی وارد شد. وی هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف میکند (بوربا ۲۰۰۵ ،۲۳). هوش اخلاقی، به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت، رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات باز و صادقانه و حقوق شهروندی است.
در دنیای امروزی، تنها رهبران با هوش اخلاقی بالا میتوانند در سازمان، اعتماد و تعهد ایجاد کنند که مبنایی برای تجارت گسترده و درست است. تجارب مدیران تجاری در آمریکا، ژاپن و بسیاری از موسسات خصوصی و شرکتهای کارآفرینی نشان داده است که رفتار اخلاقی تنها انجام درست کار نیست، بلکه انجام کار درست است (بارلینگ ۲۰۰۲).
هوش اخلاقی به عنوان توانایی کاربرد اصول اخلاقی جهانی، در اهداف و مراودات یک فرد از روی قاعده میباشد (لینک و همکارن ۲۰۰۵).
هوش اخلاقی مشترک در فرهنگهای مختلف وجود دارد. از نقطه نظر ادراکی قضاوت درباره کردار نیک و بد در ریشه اصول جهانی داشته و از تمامی موانع فرهنگی عبور میکند. از کدهای اخلاقی مهم در همه فرهنگها تشخیص مسئولیت، تقابل و توانایی همدردی کردن میباشد. عمده مذاهب دنیا نیز مشترکا ارزشهایی نظیر: تعهد، مسئولیتپذیری، احترام و کرامت به دیگر انسانها را مورد توجه قرار دادهاند (لینک و همکاران ۲۰۰۵؛ براون ۱۹۹۱).
۲-۲-۳ اصول هوش اخلاقی در مدیریت
لنینک و کیل هوش اخلاقی را توانایی تشخیص درست از اشتباه میدانند که با اصول جهانی سازگار است. به نظر آنان چهار اصل هوش اخلاقی، بدین گونه برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:
- درستکاری: یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن باور داریم و آنچه که به آن عمل میکنیم. انجام آنچه که میدانیم درست است و گفتن حرف راست در تمام زمانها. کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوهای که با اصول و عقایدش سازگار باشد، عمل میکند.
- مسئولیتپذیری: کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال و پیامدهای آن اعمال، همچنین اشتباهات و شکستهای خود را نیز میپذیرد.
- دلسوزی: توجه به دیگران که دارای تاثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان و دلسوز بودیم، آنان نیز در زمان نیاز با ما همدردی میکنند و مهربان خواهند بود.
- بخشش: آگاهی از عیوب خود و تحمل اشتباهات دیگران (لینک و کیل ۲۰۰۵، ۸۶).
۲-۲-۴ هفت اصل ضروری هوش اخلاقی
اصول هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا (۲۰۰۵) به شرح زیر میباشد:
- همدردی[۲]: تشخیص احساسات و علایق افراد که شامل مراحل زیر است:
الف) پرورش آگاهی؛
ب)افزایش حساسیت نسبت به احساسهای دیگران؛
ج) همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر.
۲- هوشیاری[۳]: دانست راه صحیح و درست و عمل در همان راه، که شامل:
الف) ایجاد زمینهای برای رشد اخلاقی؛
ب) ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری و هدایت رفتار؛
ج) پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افراد به منظور یادگیری درست از خلاف.
۳- خودکنترلی[۴]: کنترل و تنظیم تفکرات و اعمال خود به طوری که بر هر فشار از درون و بیرون ایستادگی کنیم و در همان راهی عمل کنیم که احساس میکنیم درست است، که شامل:
الف)الگوسازی و اولویتبندی خودکنترلی افراد؛
ب)تشویق افراد به خودانگیزشی؛
ج) آموزش راههایی به افراد برای رویارویی با وسوسهها و تفکر قبل از عمل.
۴- توجه و احترام[۵]: ارزش قائل شدن برای دیگران با رفتار مودبانه و با ملاحظه، که شامل:
الف) انتقال معانی توجه به افراد از طریق آموزش دادن؛
ب) افزایش توجه به اقتدار و بیتوجهی به بیادبی و بیاحترامی،
ج) تاکید بر رفتارهای خوب، ادب و تواضع که به عنوان تعارف در نظر گرفته میشود.
۵- مهربانی[۶]: توجه به نیازها و احساسهای دیگران، که شامل:
الف) تدریس معنی و ارزش مهربانی؛
ب) ایجاد آستانه تحمل صفر برای زشتی و بدی؛
ج) تشویق مهربانی و خاطر نشان کردن اثرهای مثبت آن.
۶- صبر وبردباری[۷]: توجه به شان و حقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید و رفتارشان با ما مخالف است، که شامل:
الف) پرورش صبر و تحمل از سنین پایین؛
ب) القای درک تنوع و گوناگونی؛
ج) مخالفت با کلیشهسازی و عدم تحمل تعصبات بیجهت.
۷- انصاف[۸]: انتخابهای عقلاتی و عمل به شیوه منصفانه، که شامل:
الف) رفتار با دیگران به روش منصفانه؛
ب) کمک به دیگران برای داشتن رفتار منصفانه؛
ج) تدریس روشهایی به افراد برای مقاومت در مقابل بیانصافی و بیعدالتی.
۲-۲-۵ اصول هوش اخلاقی بوربا از دیدگاه اسلامی
[۱]Moral intelligence
[۲]empathy
[۳] consciousness
[۴]self-control
[۵]respect
[۶] kidness
[۷] tolerance
[۸] fairness
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
متن کامل
- ۹۵/۰۵/۰۷