سایت تخصصی پایان نامه های دانشگاهی

سایت تخصصی بررسی پایان نامه های دانشگاهی

سایت تخصصی پایان نامه های دانشگاهی

سایت تخصصی بررسی پایان نامه های دانشگاهی

پایان نامه های کارشناسی ارشد خرید و فروش و معاوضه پایان نامه آرشیو پایان نامه مجموعه کامل پایان نامه دسترسی متن کامل پایان نامه های ایران داک (گنج)رشته حسابداری مدیریت دولتی بازرگانی مالی منابع انسانی زنجیره تامین حقوق جزا جرم شناسی بین الملل خصوصی عمومی برق قدرت مواد نساجی هنر هوافضا مقاله isi فناوری اطلاعات علوم ارتباطات معماری و شهرسازی برنامه ریزی شهری ریاضی زیست شناسی کشاورزی تربیت بدنی بازاریابی گرافیک پژوهش هنر تبدیل انرژی مشاوره ساخت و تولید صنایع غذایی رایگان پروژه تحقیق پژوهش مقاله پلیمر سمینار

  • ۰
  • ۰

 

  • ۲- اصلی که قانون مدنی در مورد حقوق خصوصی بیگانه اتخاذ کرده همان عقیده ای است که والت یکی از متخصصین حقوق بین الملل خصوصی در مورد آن به تفضیل اظهارنظر کرده است. وی می گوید حقوق خصوصی چیزی نیست که در خصوص آن بتوان بین بیگانه و تبعه فرق گذاشت. بیگانه به اندازه تبعه محتاج و نیازمند استفاده از حقوق خصوصی است و اگر مواردی لازم باشد محدودیتی برای بیگانه قائل شوند باید قانون با صراحت قید کند و تا زمانی که قانون سلب حق را اعلام نداشته وضع بیگانگان مثل تبعه است ، سید جلال الدین مدنی، حقوق
    بین الملل خصوصی، نشر انتشارات جنگل، چاپ شرکت زیتون، چاپ پنجم، سال ۱۳۸۸، پاورقی، ص ۱۵۲٫ ↑

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

  • ۱- معاونت آموزشی قوه قضائیه، حقوق شهروندی، وضعیت حقوقی بیگانگان در ایران، شماره ۵۱، نشر قضا، چاپ دوم، سال ۱۳۸۵، ص ۳٫ ↑
  • ۲- محمد نصیری، همان، ص ۱۰۳ ↑
  • ۱ – دائرالمعارف الاسلامیه الشیعه، ج۹، ص۳۴۰، به نقل از محمد ابراهیمی، ازدواج با بیگانگان، ص ۲۷ ↑
  • ۱- محمد ابراهیمی، همان، ص ۳۹ ↑
  • ۲ – سوره اعراف، آیه ۱۵۷ ↑
  • ۱- محمد ابراهیمی، همان، ص ۱۱۷٫ ↑
  • ۲ -کاظم آریان (کمار)، ازدواج ایرانیان با اتباع خارجه و تأثیر آن در تابیعت، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، دانشکده علوم انسانی قم، سال ۱۳۷۶، ص ۳۰٫ ↑
  • ۱ همان. ↑
  • ۲- حسین ال کجباف، همان، ص ۲۰۶ ↑
  • ۱ – شیرین عبادی، حقوق پناهندگان، نشر کتابخانه گنج دانش، چاپ راهنما، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص ۱۹ ↑
  • ۱ –همان ↑
  • ۲- سید جلال الدین مدنی، همان، ص ۱۶۴ ↑
  • ۱ – سوره بقره، آیه ۲۲۱ ↑
  • ۱- علی کاظم زاده، تفاوت حقوق زن و مرد، در نظام حقوقی ایران، نشر میزان، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۴۱ ↑
  • ۲- عباسعلی عمید زنجانی، حقوق اقلیتها، بررسی گوشه هایی از مفاهیم حقوق بین الملل، نشر کتابخانه صدر ناصرخسرو، ص ۲۰۷ ↑
  • ۱-اسدالله لطفی،ترجمه مباحث حقوقی شرح لمعه ، نشرمجد ، چاپ پنجم ،۱۳۷۸ ص ۴۱۸ ↑
  • ۲– حسین صفایی و اسداله لطفی، همان، ص ۱۱۸٫ ↑
  • ۳- اسداله لطفی، همان، ص ۴۱۴٫ ↑
  • ۱- جواهرالکلام، جلد ۵، ص ۱۰۸ به نقل از محمد جعفر لنگرودی، حقوق خانواده، دوره سقوط، انتشارات گنج دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۶، ص ۹۳ ↑
  • ۲- مصطفی محقق داماد، حقوق خانواده، ص ۱۵۳، دکتر لنگرودی هم معتقدات است که از آنجا که برخی از فقها نظیر صائب شعائر هم متمایل به صحت این نکاح است، صحت نکاح هم قابل دفاع ممکن است باشد ↑
  • ۳- صاحب حدائق، جلد۵، ص ۱۲۹ به نقل از محمدجعفر لنگرودی، حقوق خانواده، ص ۹۳ ↑
  • ۴-سور مائده آیه ۵، سوره بقره آیه ۲۳۱ ↑
  • ۵-محمد جعفرلنگرودی، حقوق خانواده ، ص ۹۳ ↑
  • ۶-ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، جلد اول، ص ۱۲۶ ↑
  • ۷- همان. ↑
  • ۸- اسدالله لطفی، همان، ص ۴۱۴ ↑
  • ۱- همان، ص ۴۱۵ ↑
  • ۲- مجموعه نظرهای مشورتی ادارۀ حقوقی در زمینه مسائل مدنی ص ۳۰۱ ه نقل از رویه قضایی ایران در ارتباط با دادگاه خانواده، جلد اول، معاونت آموزشی قوه قضائیه، نشر انتشارات جنگل، چاپ شرکت زیتون (بهاران)، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص ۲۹۳٫ ↑
  • ۱-نظریات مشورتی فقهی در امور حقوقی، جلد سوم، تدوین معاونت آموزشی قوه قضاییه، مرکز تحقیقات فقهی، نشر قضا، ۱۳۸۳، ص ۵۱ ↑
  • ۲-نظریه مندرج در شماره ۷۳ هفته دادگستری مورخه ۲۰/۲/۱۳۵۰، ص ۶، به نقل از بابک ایرانی ارباتی مجموعه نظرهای مشورتی حقوقی، ۱۳۸۵- ۱۳۴۲ ، نشر مجد، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص ۱۹٫ ↑
  • ۱- بابک ایرانی ارباطی، همان، ص ۵۰٫ ↑
  • ۱ – حسن امامی، حقوق مدنی، جلد چهارم، نشر کتاب فروشی اسلامیه، چاپخانه اسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۷۲، ص ۳۴۹ ↑
  • ۲ – ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، جلد اول، ص ۱۲۹ ↑
  • ۱- ماده ۶۴۵ قانون مجازات: به منظور حفظ کیان خانواده ثبت واقعه ازدواج دائم، طلاق و رجوع طبق مقررات الزامی است، چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی ازدواج مبادرت به ازدواج دائم، طلاق و رجوع نماید به مجازات حبس تعزیری تا یکسال محکوم می گردد. ↑
  • ۲- غلامرضا معصومی آخایی، کارشناس ارشد حقوق خصوصی، پایان نامه بررسی تحلیلی ازدواج زن ایرانی با تبعه بیگانه درحقوق ایران، دانشگاه پردیس مازندران، اسفند ۱۳۸۲، شماره ثبت ۱۰۳۴ k، ص ۶۱٫ ↑
  • ۳- سید حسین صفائی و اسدالله امامی، همان، ص ۱۸ ↑
  • ۴- روزنامه رسمی، شماره ۱۱۵۰۲ مورخه ۳/۶/۱۳۶۳، مجموعه قوانین سال ۶۳ ↑
  • ۱- مجازات مقرر در ماده ۶۴۵ قانون مجازات اسلامی و ماده ۱۷ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۱۰، طبق قانون حمایت خانواده جدید مصوب ۱۳۹۱ تغییر یافت. ↑
  • ۱- سیدحسین صفائی و اسدالله امامی، همان، ص ۸۸، از نظر مدنی با توجه به عبارت ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی ازدواج بدون پروانه مخصوص نافذ است و دولت نمی تواند آن را ابطال کند، نبودن اجازه از موانع نکاح به شمار نمی آید.
    – سید حسن امامی، حقوق مدنی، جلد چهارم، ص ۳۵، از آنجا که اجازه دولت از ارکان صحت نکاح به شمار نمی رود باید بر آن بود که نکاح مزبور صحیح است.
    – محقق داماد، همان، ص ۱۶۰، بی تردید ازدواج صحیح و آثار شرعی نکاح بر آن مترتب است.
    – علی کاظم زاده، همان، ص ۱۴۴، ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی به گونه ای تنظیم شده که ضمانت اجرای بطلان بر تخلف از آن بار نیست، عمدتاً جنبه ی حمایتی دارد.
    – محمدجعفر، جعفری لنگرودی، مجموعه محشّی قانون مدنی، نشر کتابخانه گنج دانش، چاپ احمدی، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۵۴۷، موانع نکاح همان است که قانون مدنی به پیروی از شرع ارائه کرده است و هیچ قانونی حق ندارد چیزی به آن اضافه یا کم کند.بنابراین نمی توان ضمانت اجرا ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی را عدم نفوذ تلقی کرد که مسلماً مخالف با روح مواد قانون مدنی راجع به موانع نکاح است.
    – محمود سلجوقی، همان، جلد اول، ص ۱۳۰، در اینکه دادگاههای ایران بتوانند آنرا باطل اعلام کنند تردید است.ص۲۴۸ ↑
  • ۲- ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، جلد اول، ص۱۳۰ ↑
  • ۳-ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده ، ص۱۳۰ از جمله نویسندگانی دیگری قائل به عدم نفوذ چنین ازدواج است دکتر میرحسین عابدینی در مقاله ابعاد حقوقی ازدواج با اتباع بیگانه چنین مقرر داشته است: ممکن است دولت به جهت مصالح سیاسی و امنیتی و نظم عمومی شرایط خاص را برای ازدواج وضع نماید که از باب احکام ثانویه حکومتی قابلیت توجیه داشته باشد. بنابراین ضرورت کنترل و نظارت به ازدواجهای خارجی ایجاب می کند که قائل به عدم نفوذ ازدواج زن ایرانی با تبعه بیگانه باشیم. برگرفته از سایت www.normags.com ↑
  • ۴- ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، جلد اول، نشر شرکت سهامی انتشار، چاپخانه بهمن، چاپ سوم، ۱۳۷۴، ص ۸۷ به بعد ↑

 

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

 

  • ۵- ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، جلد اول ص ۲۱ ↑
  • ۱- سیدعلی شایگان، حقوق مدنی، نشر طه، چاپ نور حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص ۲۱۴ در فقه، عقد نکاح رضایی بوده یعنی همین که موانع نکاح مفقود و موجبات آن موجود شد شخص می توانسته است عقد نکاح را برای خود جاری سازد. این وضع برای سهولت امر ازدواج بسیار مفید است ولی معایب بسیار دارد که از آن جمله اولاً چون امر دایر بین زوجین است ممکن است رعایت موانع نکاح را ننمایند. ثانیاً اگر نکاح فقط به رضای طرفین صورت گیرد دلیل بر اثبات زوجیت و مخصوصاً نسب اطفال در بین نخواهد بود. قانونگذار جدید برای جلوگیری از مفاسدی که ممکن است از ازدواج رضایی پیش آید این نوع نکاح را به رسمیت نمی شناسد و دخالت نمایند، دولت را لازم می داند. ↑
  • ۲- همان. ↑
  • ۳- ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، جلد اول، ص ۲۲ ↑

 

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

از دیدگاه او، ارزشها را آن گونه که سارتر آنها را تصور میکند برمیانگیزد. از دیدگاه او، ارزشها نمیتوانند چیزی جز نتیجه انتخاب اصلی هر انسانی باشند. به عبارت دیگر، هیچ گاه نمیتوانند «مکشوف» شوند و یا «مورد شناخت» قرار گیرند. او صریحاً ابراز میدارد که «آزادی من اساس منحصر به فرد ارزشهاست. و چون من موجودی هستم که به واسطه او ارزشها وجود دارند، هیچ چیزی – مطلقاً هیچ چیزی- نمیتواند توجیهگر من برای پذیرش این یا آن ارزش، یا معیار ارزشها باشد. من، به عنوان اساس منحصر به فرد وجود ارزشها، کاملاً توجیه ناپذیر هستم و آزادیام در نگرانی از فهم این معناست که آزادی اساس بی پایه ارزشهاست».(مارسل، ۱۳۸۱، ۱۴۸)
آزادی و موفقیت
سارتر در کتاب خود “جمهوری سکوت” عقاید و احساسات خود را درباره اشغال کشور از طرف دشمن می نویسد:
هیچ وقت مانند زمان اشغال آلمان آزاد نبودیم در ظاهر تمام حقوق خود را از دست داده و حتی حق حرف زدن نداشتیم و ما را مانند کارگران بیاراده دسته جمعی از این طرف به طرف دیگر میبردند در حضور خودمان به ما دشنام میدادند و همیشه مجبور به سکوت بودیم با این حال بر روی دیوارها، در روزنامهها، در پردههای سینما قیافههای زشت و بیحالت را که فاتحین ما میخواستند از ما بسازند مشاهده میکردیم و به آزادی تمام آنچه را که خودمان بودیم به ما نشان میدادند به این جهت است که میگوییم در آن زمان آزاد بودیم.[۳۵]
ما در آن وقت به قدری آزاد بودیم که میتوانستیم به آزادی تمام تصمیم بگیریم و در این حوادث سخت و هولناک تنها خودمان بودیم، تنها در مقابل غاصبین مقتدر که از خود اطمینان داشتند، تنها کسانی بودیم که با تصمیم محکم در برابر محکومیت خود با سکوت تمام تسلیم شده بودیم. حوادث جهان هرچه سنگین باشد آزادی ما را محدود نمیسازد و حتی مقاومت دشمن هم ما را از آزادی محروم نمیکند. (سارتر، ۱۳۸۹، ۴۲)
سارتر در اصول فلسفه اگزیستانسیالیسم مینویسد:
ما به این نتیجه کلی رسیدهایم که نه تنها انسان آزاد است بلکه وجدان و آزادی هر دو یکی است هیچ طبیعت و اصلی در انسان یافت نمیشود که آزادی فرع آن نباشد. اگر آدم ابوالبشر به طوری که لایپنیتس، فکر میکند به وسیله خدا خلق شده بود پس از این عمل اساس آن از قبل معین شده بود، بنابراین در برابر گناه خود کوچکترین مسئولیت نداشت. چون خودش، خودش را انتخاب نکرده بود پس عملش را هم خودش انتخاب نکرده است و سرنوشت او قبلاً معین بود و قبل از این که قدم در راه زندگی گذاشته شود معلوم بود چه باید بشود مانند تخمی که به زمین میکارند از قبل میدانند چه سرنوشتی خواهد داشت. (سارتر، ۱۳۸۹، ۳۲)
نتیجه این میشود که انسان به موجب قانون کلی این طور خلق شده است که هستی او قبل از اساس، سرنوشت است او ابتدا به نام انسان هستی پیدا کرده و با عوامل طبیعت برخورد نموده، قدم به جهان پرآشوب گذاشته سپس خود را تشخیص داد و ضمناً باید اشاره کرد که در مقابل شدت عملها او تنها کسی است که هستی پیدا کرده، موجودیت به خود گرفته و ذیوجود شده؛ زیرا او تنها کسی است که باید آنچه را که لازم است انجام دهد. این آزادی را من تا به جای دورتری رساندهام این آزادی به قدری نزدیک بود که نمیتوانستم به آن نزدیک شوم و آن را لمس نمایم زیرا این آزادی غیر از خودم چیزی نبود و خودم عین آزادی بودهام. (سارتر، ۱۳۸۹، ۳۳)
وی می گوید: اساس زندگی و اصل جهان هستی روی من و شما گذاشته شده زیرا اگر ما نباشیم دنیا وجود نخواهد داشت و اگر هم هستی وجود داشته باشد برای ما وجود دارد. انسان اساس دنیا است و بدون انسان دنیا وجود ندارد این انسان که دنیا را از دریچه چشم و گوش و احساس باطن خود میبیند در دیدن دنیا و استنباط حوادث آزاد است. ما آزاد هستیم و نمیتوانیم آزاد نباشیم و در برابر تمام حوادث جهان آزادی فکر، آزادی احساس و آزادی درک حقایق را کسی نمیتواند از ما بگیرد. ما محکوم هستیم که آزاد باشیم. (سارتر، ۱۳۸۹، ۴)
از آنچه سخن گفته شد چنین برمیآید که اراده آزاد نیاز به ابزاری برای تشخیص، تصمیمگیری و متعاقباً انتخاب دارد. ابزاری که هرچند ریشه در درونیات و ابعاد درونی وجود انسان دارد ولی بازتابی از فعل و انفعالات خویش را به ظهور رساند. ابزاری که اندیشمندان، فلاسفه و عالمان، به ویژه طرفداران مکتب اگزیستانسیالیسم از آن به «آگاهی» یاد میکنند.
آگاهی
آگاهی که خود نشانهای از برتری انسان بر سایر موجودات است، عالی است که به تبیین ارتباط بین هستی و انسان، انسان و جهان پیرامون، انسان و خود، و انسان ودیگران میپردازد.
اما کیست این انسان که بستگی خود را به مردم، نژاد، نسل، زمانه، قلمروِ فرهنگ، به وضعیت اجتماعی و اقتصادی درست بداند؟، با وجود این میتواند خود را از آنها وارهاند، برفراز و برون از همه چیزهایی بداند که از لحاظ تاریخی در بستر آنها تکاپو میکند؛ آنچه او بدان وابسته است، آنچه انسان با آن مرتبط میشود، هرگز با او همسان نیست، از سرشت او مسئلهای رشته میگیرد که اهرمی به دستش میگردد و بدان وسیله از غرقاب سر برمیآورد. از همین جا نوای توقعی را میشنود که آرامش را از او میگیرد. از هر چیزِ دیگر درک نشدهای که خود را از آن میداند و وقتی از خود آگاه میشود در آن شرکت میجوید و به وقوف خود از هستی غنا میبخشد. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۵۴)
کارل یاسپرس در اثر خود عالم در آیینه تفکر فلسفی مینویسد:
ما انسانها از خود آگاهی داریم، زیرا ما کیفیتی دیگر از هستیِ زنده (فراگیر) هستیم: یعنی تفکرِ اندیشهوار که موضوعها را در چشم انداز دارد و خود را اندیشه میکند. این فراگیرنده نه تنها آگاهی در گونهگونیِ وجود خود است، بلکه آگاهی صحیح یا ناصحیح است. آگاهی ناصحیح فقط ذهنی است و بینهایت لایه دارد؛ آگاهی صحیح عینی تنها یکی است و هر آن چیز اندیشه شونده و دانسته شونده را دربر میگیرد و هیچ آگاهی باشنده فردی به کیفیت آن نمیرسد از این رو به آن نام آگاهی به طور کلی میدهیم. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۴۴) به طور کلی این فراگیرِ آگاهی است که ابزارهای اندیشهورانه عینی را پیوند میدهد، بی آنکه خود آن ذهن و عین باشد. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۴۴)
در این خصوص و در مورد آگاهی مذهبی کییرکگور میگوید:
فرد وجودیای که پیجوئی راه عینی را برمیگزیند، وارد فراگرد تقریبی کاملی میشود که قرار است خدا را بگونهای عینی آشکار سازد. اما این امر برای ابد غیر ممکن است، زیرا خدا یک ذهن است، و از همین رو تنها در حالت باطنی برای ذهنیت وجود دارد. خدا، هنگامی که در آگاهی مذهبی حضور دارد، هرگز یک طرف سوم نیست؛ راز آگاهی مذهبی درست در همین است.» (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۳۲)
لذا یاسپرس در ادامه مطلب پیشین میافزاید:
وقتی میگوییم ما وجود زنده، یعنی آگاهی به طور کلی، روح و باشنده هستیم، منظور آن نیست که انباشتی از این شیوه های فراگیریم. اینها در ما رسوخ دارند، در کنش و واکنشاند، در مبارزه با یکدیگرند. وجود به شیوه های فراگیرنده مایه میدهد، آنها را همبسته میگرداند و آنها در خدمت آنند. برعکس، وقتی به وجود خدمت نکنند، این شیوه ها طغیان میکنند و شبه مختار شده، آنگاه به تقاضاهای منفرد زندگی یا به آگاهی به طور کلی که خود مدعی حقیقتدار بودن است و یا اینکه به جهانِ روح خدمت میکنند که شیفته بیمسئولیتی است. این مبارزه بیامان مبیّن شیوه های فراگیر است. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۴۵)
مارسل، در تبیین آگاهی از نگاه سارتر در کتابش “فلسفه اگزیستانسیالیسم” چنین مینویسد:
سارتر به ما میگوید که ویژگی آگاهی این است که آگاهی نوعی انبساط هستی است؛ این از ذاتیّات موجود آگاه است که آنچه نیست باشد و آنچه هست نباشد. هستی انسان به گونهای است که میتواند نگرشی منفی در مورد خود اتخاذ کند. بنابراین، منع کردن یک چیز «انکار نوعی تعالی آینده» است. («تعالی»[۳۶] واژهای است که توسط سارتر بسیار به کار برده شده و منظور او از این واژه، مانند پیشینیانش، صرفاً چیزی است که از اوضاع و احوال بی واسطهام فراتر میرود.) این انکار چیزی متفاوت با یک عبارت صِرف است. آگاهی من خودش را مانند معلوم تلقی کردن[۳۷] یک امکان در گوشم قوام میبخشد، که توسط آگاهی انسان دیگری، به عنوان امکان خودش، فرا افکنده میشود. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۵)
برای درک معنای این بیان تخصصی و نامفهوم، اجازه بدهید مقالی بزنم. فرض کنید من به پسرم میگویم: «تونباید هنرپیشه شوی» یا «به تو اجازه نخواهم داد که در پیست خاکی مسابقه موتورسواری بدهی». من هستی این امکاناتی را که او برای خودش برنامه ریزی کرده است انکار میکنم. این انکار منظور سارتر از معدوم تلقی کردن است. به نظر او، حتی افرادی- مثل نگهبانان و مأموران زندان- وجود دارند که تمامی کارکرد اجتماعیشان یک نه بودن است. آنها زندگی کردهاند و مردهاند بدون آنکه هرگز چیزی باشند بجز «تو نباید»[۳۸]. آشکار است که کارکرد یک زندانبان تجسم «تو نباید فرار کنی»[۳۹] است و، در حقیقت، این مالیخولیا است که تصور کنید سرنوشت یک انسان را میتوان فقط به این تنزل داد.
اَشکال دیگری از نفی وجود دارد که درونیتر هستند؛ مثل طنز و آزردگی. ولی کلیه این نگرشها تنها با یک ساختار خاص کلی وجود بنفسه میسر میگردد که گویی با عدم وجود آمیخته است. میگویند که موجود آگاه نزد خود حضور دارد؛ ولی نباید در این حضور اثر نوعی کرامت هستی شناختی را، همان طور که، برای مثال، پاسکال[۴۰] داشته است، بیابیم. از دیدگاه سارتر، حضور نازلتر از انطباق است؛ چون مستلزم جدایی است. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۶)
بار دیگر میبینیم که اندیشه سارتر چگونه تحت سیطره یک تصور خاص، و گویی مسحورِ آن است. دو برگچه را تصور کنید که یکی از آن دو کاملاً بر روی دیگری قرار گرفته است؛ این انطباق است. اکنون تصور کنید که برگچهها کمی از یکدیگر جدا شوند؛ این در مقایسه با انطباق، که کامل و گویی ایده آل بود، متناظر کمتر هستی داشته است. دیدیم که آگاهی نوعی انبساط هستی[۴۱] است. ولی اگر از خود بپرسیم آن چیست که یک فاعل شناسا را از خود جدا میکند، باید بگوییم که دقیقاً هیچ چیز. به طور کلی، جدایی با فاصله یا گذر زمان ایجاد میشود، ولی هیچ چیز مثلاً آگاهی از یک عقیده را از خود آن عقیده جدا نمیکند؛ چون عقیده چیزی غیر از آگاهی از عقیده نیست.
لذا سارتر اصل «کوگیتو»ی دکارتی(میاندیشم، پس هستم) را در اختیار میگیرد و از آن برای مقاصد خویش بهره میجوید: او چنین استدلال میکند که آگاهی ما از عالم همواره همراه است با نوعی آگاهی باقی مانده از خودمان، و بنابراین، آگاهی از هر نوعی که باشد، اساساً امری شخصی است. من از جهان و خویشتن آگاهم ـ و این دو، در کنار هم، عالمِ من را تشکیل میدهند. شما از عالم و خودتان آگاهی دارید ـ و این یعنی عالمِ شما. (وارنوک، ۱۳۸۶، ۴۰)
هستی فی نفسه
آگاهی از نظر سارتر، آگاهی از چیزی، چیزی غیر از خودِ آگاهی، است و به این معنی استعلایی است. امر استعلایی بر آگاهی، یا برای آن، ظاهر میشود و به این ترتیب میتوان آن را به عنوان امری پدیداری توصیف کرد. البته اگر این توصیف را بدین معنی بدانیم که امر پدیدار شده ظاهر یک واقعیت یا ذات مختفی است که خود ظاهر نمیشود، مرتکب اشتباه شدهایم. میزی که هم اکنون من بدین صورت از آن آگاهم که پشت آن نشستهام، ظاهر یک نومن[۴۲] ناپیدا یا واقعیتی مستقل از خود این امر ظاهر نیست. « هستی پدیداری خود را ظاهر میکند، هم ذات و هم وجود خود را.» در عین حال، روشن است که میز چیزی بیش از آن است که اینجا و اکنون و از طریق یک فعل معیّن وقوف یا آگاهی بر من ظاهر میشود.(کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۳)
اگر بپرسیم که هستی فینفسه، که خود را بر آگاهی پدیدار میکند، چیست، پاسخ سارتر یادآور فلسفه پارمنیدس است:« هستی هست. هستی فینفسه است، هستی همان است که هست.» هستی تار و ناشفاف، پر و تنومند است. فقط هست. چون هستی بنیاد وجود [قیام ظهوری] است، نمیتوان آن را نفی و انکار کرد. شاید این اظهارات به طور مجزا، مغشوش و گیج کننده باشند. به یک میز توجه کنید. میز از این حیث که میز است و نه چیز دیگر ـ متناسب با این هدف است و نه آن هدف و غیر اینها ـ از سایر اشیا متمایز است. البته به دلیل اینکه انسان به آن معنی خاصی میدهد، آگاهی به صورت یک میز پدیدار میشود، به این معنی که آگاهی آن را به صورت یک میز پدیدار میکند. اگر بخواهم کتابها یا کاغذهایم را روی آن پهن کنم یا ظروف غذا رویش بچینم، روشن است که در درجه اول به صورت یک میز پدیدار میشود، ابزاری برای تحقق اهداف خاص. ممکن است در شرایط دیگری در درجه اول به صورت هیزم یا وسیلهای برای شکستن در یا یک شیء جامد که میتوان زیر آن پناه گرفت یا مانعی بر سر راه من به هنگام فرار از دست یک مهاجم یا شیئی زیبا یا زشت، بر آگاهی پدیدار گردد. در ارتباط با آگاهی است که معنی و مفهوم خاصی پیدا میکند. البته حاصل این نیست که آگاهی شیء را میآفریند. شیء بیتردید وجود دارد و هر چه هست همان است. ولی فقط در ارتباط با آگاهی است که معنایی ابزاری به خود میگیرد و به صورت این نوع از اشیا و نه نوع دیگر، از وضعیت اصلی خویش تعیّن و تمیز پیدا میکند. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۴)
سارتر میپرسد: چگونه ممکن است باشیم و، در عین حال، از هستی خود آگاه باشیم؟ آیا آگاهی از هستی مستلزم یک شکاف و فاصله نیست، که مانع از انطباق کامل یک موجود بر خودش و، در نتیجه، مانع از هرگونه سادگی حقیقی، خالی از هرگونه ادا و اطوار، میگردد؟ (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۴)
وی میگوید: آگاهیِ بودن یعنی آگاه بودن از یک چیز؛ آگاهی به یک چیز، و نه به خود، رجوع میکند و خود را از یک چیز، و نه از خود، جدا میکند. و آگاه بودن از یک چیز به معنی با خبر بودن از آگاهی نسبت به آن چیز است. اما این با خبری دومی در آگاهی نخستین از چیز نهفته است. وگرنه، من میبایست از آگاهی نسبت به چیز با خبر و از باخبریام درباره آگاهی نسبت به آن چیز با خبر باشم و همین طور تا بینهایت. پس، آگاهی من نمیتواند برای خودش به یک عین تبدیل شود و تنها همچون آگاهی از چیز دیگری درک میشود.(بلاکهام، ۱۳۸۷، ۱۷۰)
از نظر سارتر هستی فینفسه تقدم منطقی بر نیستی دارد و نمیتوان آنها را عین یکدیگر دانست. ولی به عنوان مثال، میز با یک نفی به صورت یک میز در آمده است. آن یک میز است و نه چیز دیگر. تمامی تمایزاتِ درون هستی ناشی از آگاهی است که با متمایز کردن شیء از وضعیت اصلی آن [مراد شیء فینفسه است] و به این معنی نفی آن وضع، سبب پدیدار شدن شیء میشود. در باب نسبتهای زمانی و مکانی این مطلب صادق است. برای آگاهی که مقایسه میکند و نسبت برقرار میسازد، یک چیز ممکن است به صورت «نزدیک» یا «دور» پدیدار شود. همچنین برای آگاهی است که این رویداد پس از آن رویداد ظهور میکند. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۵)
هایدگر در”هستی و زمان”مینویسد: آگاهی حالتی از دازاینی است که نحوه وجودیاش مبتنی بر در ـ عالم ـ بودن است.(Heidegger,1988 , 90)
کارل یاسپرس میگوید: آگاهیِ خود از آزادیاش، که آن را از وجود شخصی در قلمرو هستی خودی آگاه میسازد، وابسته است به آگاهی از خودش به مثابه خودی در جهان که موقعیتش در جهان به گونهای ناگزیر آن را محدود میکند، موقعیتی که نمیتواند مشترک باشد و تنها از درون میتواند شناخته شود و، اگر چه میتواند اصلاح شود، اما نمیتواند به چیزی جز موقعیت در جهانی که تحمیل کننده قید و بندهای تنگ است، دگرگون شود. من نمیتوانم پدر و مادر یا جنس خود را، یا گذشته خودم را ، و یا به طور کلی سرنوشت و بختم را در جهان دگرگون کنم، اما میتوانم آنها را بپذیرم و انتخاب کنم و از آنِ خود سازم. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۹)
مارتین هایدگر در این خصوص میگوید: نگریستن به چیزی، فهمیدن و درک آن، انتخاب دسترسی به آن، همه و همه مقوّم و تشکیل دهنده تحقق ما و در عین حال، حالاتی از بودن برای موجودات خاصی است که چیزی جز همان پرسشگران، یعنی چیزی جز خود ما نیستند. (Heidegger,1988 , 26)
خلاصه اینکه برای آگاهی است که جهان به صورت نظامی معقول از اشیا و امور مجزا و مرتبط پدیدار میشود. اگر هر آنچه را که مربوط به کارکرد آگاهی در پدیدار ساختن جهان است کنار بگذاریم، ما باقی میمانیم و هستی فینفسه[۴۳]، تار و ناشفاف، پر و تنومند، نا متعیّن، بنیاد تیره و تار و مبهمی که عالم میتواند از آن پدیدار شود. سارتر میگوید که این هستی فینفسه نهایتاً فقط هست. «بیدلیل، بیعلت و بیضرورت است.» نه اینکه هستی علت خویش[۴۴] است، زیرا این سخن بیمعنی است. هستی فقط هست. از این روست که هستی، به گفته سارتر، در رمان تهوع، زیادی[۴۵] است.[۴۶] در این کتاب روکانتن در حالی که در پارک شهر بونویل[۴۷] نشسته است، احساسی از زاید بودن خود و اشیای پیرامونش به او دست میدهد، یعنی دلیلی برای بودن آنها وجود ندارد. «وجود داشتن فقط همان بودن[۴۸] است». هستی فینفسه ممکن است و این امکان «ظهور خارجی» ندارد، به این طریق که بتوان با یک وجود واجب آن را تبیین و بر آن غلبه کرد. هستی قابل استنتاج یا قابل تحویل نیست. فقط هست. امکان «همان خودِ مطلق و در نتیجه کاملاً بیجهت است.» «هستی فینفسه که غیر مخلوق است و بودنش بیدلیل است و هیچ ارتباطی با هستی دیگر ندارد، الیالابد بیجهت [یا زیادی] است.» (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۶)
هستی لنفسه
انسان صرفاً در عالم احساس از خود فرا نمیرود – نه با تمتعی که از تصویرهای اسطورهای میبرد، نه در شور و هیجان و نه به وسیله سخنان والا که وانمود به واقعیت داشتن شود. تنها در سایه کنش درون و برون خود، در تحقق بخشیدن به خود است که از خویش آگاهی مییابد، بر موجودیت صرف برتری مییابد و به فراسوی خودِ خویشتن راه مییابد.(یاسپرس، ۱۳۷۷، ۵۷)
سارتر به عنوان یک اگزیستانسیالیست اولا و بالذات تعلق خاطر به انسان، یا چنانکه خودش میگوید، واقعیت انسانی[۴۹] دارد. او بر آزادی آدمی، که برای فلسفه او بنیادی است تأکید میورزد و نظریهاش در باب آزادی هم مبتنی بر تحلیلش از لنفسه است. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۱۸)
از نظر سارتر، این نوع هستی چیزی است کاملاً متفاوت با هستیِ موجود فی نفسه. [۵۰] او به ما میگوید موجود فی نفسه کاملاً پر از خودش است؛ این موجود همان است که هست و هیچ چیز دیگری نیست. هیچ درون بودگی و، در نتیجه، هیچ چیز بالقوه و هیچ آیندهای ندارد. این موجود هیچگاه نمیتواند با موجود دیگری رابطه “مغایرت” داشته باشد؛ در حقیقت، نمیتواند هیچ رابطهای با موجود دیگری داشته باشد. خودش است، به نحوی مبهم و بدون هرگونه امکان این که چیز دیگری باشد. در این جا هیچ نیازی نداریم که بپرسیم آیا این عقیده در باب موجود فی نفسه واقعی است یا موهوم؛ یا آیا نویسنده در دم زدن از ایجابی بودن، در این بافت، بر حقّ است یا نه. نکته مهم این است که، بر خلاف موجود فی نفسه، موجود بنفسه[۵۱] به عنوان چیزی که آنچه هست نیست تعریف میشود. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۱۵)
هستی فینفسه که پُر و تنومند و تار و ناشفاف و بدون آگاهی است مختار نیست. با این همه، لنفسه چون جدا شده از هستی (حتی اگر از طریق نیستی) است، ممکن نیست با هستی تعیّن یابد. آن از تعیّنِ هستیِ فینفسه میگریزد و بالذات مختار است. به نظر سارتر، اختیار، وصف طبیعت یا ماهیت انسان نیست، بلکه متعلق به ساختارِ هستیِ آگاه است. بنابراین، محال است که آنچه را اختیار مینامیم از هستی «واقعیت آدمی» جدا کرد. در واقع آدمی برخلاف چیزهای دیگر، ابتدا وجود دارد و سپس ماهیت خود را میسازد. «اختیار انسان بر ماهیت او مقدم است و آن را ممکن میکند.» اینجا به عقیدهای میرسیم که به گفته سارتر بین همه اگزیستانسیالیستها مشترک است، یعنی این عقیده که «وجود مقدم بر ماهیت است» (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۰)
یاسپرس میگوید:«منِ مَن هم به من داده شده و هم آفریده من است.» (وال، ۱۳۷۵، ۷۱)
و توضیح میدهد که: من «هستیای هستم که نیست، اما میتواند و باید باشد» من باید خودم را بر تصمیمهای آگاهانه گرفته شده خودم بنیان نهم؛ و این کاری نیست که یکبار برای همیشه انجام شود، بلکه کاری است که باید، با نوسازی همیشگیاش در طول زندگی من، تداوم یابد.
خودآگاهی، آنگاه که به تمامی بیدار میشود، آگاهی بر تنهایی من و آزادی من است. هنگامی که همه چیزها به روال همیشگیشان بوده و بدیهی شمرده میشوند، جهان عینی در زندگی اولیه انگیزه، غریزه، انجام وظیفه، و اطاعت از مافوق من، مرا از خودم پنهان میکند. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۳) خودکشی و ستیز با قانون کمتر از جذب قانون و حساسیتی که از انتخاب و فعالیت آگاه است، با ذات من سازگار نیستند. این منم که میگویم چه باید باشم. آگاهی من از خودم به مثابه کسی که باید انتخاب کند بی آنکه بتواند با بازگشت به هرگونه عامل عینیای از هر نوع، از مسئولیت بگریزد، تعین عینی مرا به مثابه هستی آنجایی در هم میشکند و از من یک خود نامشروط میسازد. این همان نقطه اوج وجود شخصی (هستی خودی) است که من برای نوسازی اصالت خودم باید مدام به آن بازگردم. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۷)
خود به معنی آزادی است؛ اما این امر همه چیز را به مسأله تبدیل میکند و به انتخاب میانجامد. خود، با انتخاب، با شناخت آزادی و مسئولیت گریزناپذیرش نسبت به خودش، توسط قانون محدود نمیشود، بلکه در موقعیت معین آن را به عنوان قانون حالتهای خودش که آن را توانا میسازد تا به خودش تبدیل شود، میپذیرد. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۷۸)
از نظر سارتر هستی فینفسه، زمانی نیست. معنی ندارد که از هستی فینفسه به عنوان چیزی متضمّن توالی سخن بگوییم. حیث زمانی داشتن «نحوهای از هستی است که اختصاص به هستی لنفسه دارد.» به عبارت دیگر، لنفسه گریز مدام است از آنچه بود به سوی آنچه خواهد بود، یعنی از خود، به عنوان چیزی که باید ساخته شود. در اندیشه و تأمل، این گریز مفاهیم گذشته، حاضر (حاضر برای هستی) و آینده را میسازد. به عبارت دیگر، «خود» در ورای گذشتهاش، ورای آنچه از خویش ساخته است قرار دارد و بر آن غالب است. اگر پرسیده شود که چه چیزی «خود» را در این گریز از خویش به عنوان امری که از پیش ساخته شده است، یعنی به عنوان گذشتهاش، جدا میکند، پاسخ این است که «هیچ چیز». این سخن بدین معنی است که «خود» خود را به عنوان امری ساخته شده نفی میکند، و بنابراین فائق بر آن و در ورای آن است. خود به مثابه امری از پیش ساخته در شرایط وجود فینفسه فرو میافتد و روزی، هنگام مرگ، لنفسه به صورت امری کاملا از پیش ساخته در میآید و میتواند به صورتی مطلق و عینی مثلا مورد ملاحظه روانشناس یا مورخ قرار گیرد. ولی مادام که لنفسه است، فراتر از خویش به عنوان گذشته است و بنابراین نمیتواند با خود به عنوان گذشته و به عنوان ماهیت تعیّن یابد. [۵۲] (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۴)
سارتر در کتابی که در مورد «شارل بودلر»، شاعر بزرگ قرن نوزدهم به رشته تحریر در آورده است، مطلبی را که بودلر به والدینش و کسانی که او را میآزارند میگوید، چنین نقل میکند:”شما مرا حذف کردید، شما مرا از آن تمامیت کاملی که در آن گم بودم بیرون راندید، شما مرا به هستی جداگانهای محکوم کردید. بسیار خوب، من این هستی را علیه شما، در حال حاضر، به گردن میگیرم. اگر بعداً شما بخواهید مرا دوباره به سوی خود جلب و جذب کنید، دیگر ممکن نخواهد بود. زیرا من علیه شما و همگان، از خودم آگاه شدهام…”. (سارتر، ۱۳۸۷، ۱۸)
از نظر سارتر، «هستی» به موجودی تعلق مییابد که از وجود خویش آگاه شود. و این واقعه، یک بار برای همیشه اتفاق نمیافتد. پس هر زمانی که فرد در «وجود» غرق میشود، به وجود خویش آگاه نیست. و از «هستی» بهرهای ندارد و موجودیتش با موجودیت یک گیاه یا حیوان و یا سنگ برابری میکند.(سارتر، ۱۳۸۷، ۶)
آگاهی از دیگران
وجود اذهان یا آگاهیهای دیگر صرفاً مستنتج از مشاهده تنها و حرکات آنهاست. اگر من تنی را ببینم که در خیابان راه میرود و نتیجه بگیرم که در آن هم آگاهیای شبیه آگاهی من وجود دارد، این چیزی بیش از حدسی که از سوی خود من صورت میگیرد نیست.[۵۳] اگر این «خودِ» دیگر کاملاً بیرون از تجربه من باشد، من هرگز نمیتوانم ثابت کنم که آنچه را که انسان دانستهام در واقع یک «روبات» نیست. حداکثر میتوانم ادعا کنم که چون وجود خود من برایم یقینی است (میاندیشم پس هستم) وجود دیگری هم محتمل است. ولی این چیزی نیست که سارتر آن را معقول و پذیرفتنی بداند. او میخواهد این نکته را اثبات کند. که میاندیشم به معنایی واقعی «حضور عینی و انکارناپذیر این یا آن دیگریِ عینی را آشکار میکند». او در پی دلایل آشکارشدگی دیگری به عنوان یک فاعل نفسانی است. او میخواهد اثبات کند که من با دیگری، مستقیماً به عنوان یک فاعل نفسانی که غیر از خود من است، مواجهام. و این مستلزم نشان دادن رابطهای بین آگاهی من و آگاهی آن دیگری است، در چنین رابطهای، آن دیگری نه به عنوان شیء بلکه به عنوان یک فاعل نفسانی بر من عرضه میشود.
پس مسئله استنتاج وجود خودهای دیگر به صورتی پیشینی نیست، بلکه ارائه تحلیلی پدیدارشناختی از آن نوع تجربه است که در آن دیگری به صورت یک فاعل نفسانی بر من آشکار میشود. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۸)
باتوجه به روشی که سارتر در مسئله مواجهه شخص با دیگری در پیش میگیرد، تعجبی ندارد که این سخن را از او بشنویم که ستیز مبنای اصلی وجود لغیره[۵۴] است.» اگر نگاه دیگری مرا به صورت یک شیء [متعلق آگاهی] در میآورد، من نیز میتوانم سعی کنم که آزادی او را جذب کنم، و در ضمن آن را به حال خود بگذارم، یا دیگری را مبدّل به یک شیء کنم. طرح نخست را میتوان در عشق که نشانه نوعی میل «به داشتن اختیار بماهو اختیار» است ملاحظه کرد؛ حال آنکه طرح دوم را مثلاً میتوان در بیتفاوتی میل جنسی و در صورت افراطی آن در دیگرآزاری[۵۵] ملاحظه کرد. البته هر دو طرح محکوم به شکست است. من نمیتوانم در حالی که آزادی دیگری را به حال خود میگذارم آن را جذب کنم؛ دیگری همیشه مرا میفریبد، چنانکه او نیز بالضروره از من تعالی میجوید و نگاهی که مرا به شیء مبدّل میکند مدام حیات تازه مییابد.[۵۶] (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۲۹)
به قول مارسل: برای سارتر، آگاه بودن از دیگران از تکانه رویارویی با آنچه او به عنوان نوعی «آزادی» توصیف میکند جدایی ناپذیر است. (مارسل، ۱۳۸۱، ۱۲۹)
در باب انسانیت به عنوان یک کل، مسئله چگونه است؟ به عقیده سارتر، چنانکه انتظار هم میرود، نوع بشر به عنوان یک کل ممکن نیست بدون فرض وجود هستیای که همه افراد را به نحو مولَّف مورد نظر قرار دهد، از خود به عنوان «ما- شیء» [متعلق آگاهی] آگاه شود. انسانیت فقط در حضور مسجّل هستیای که نگاه میکند، ولی هرگز ممکن نیست متعلق نگاه قرار گیرد، میتواند به «ما- شیء» تبدیل شود. بنابراین، مفهوم محدودکننده انسانیت (به عنوان کلیّت ما- شیء) و مفهوم محدود کننده خدا لازم و ملزوم یکدیگرند و با هم در تقابلاند؛ چنانکه برای تجربه «ما- ذهنِ» کلی هم سارتر تأکید میکند که این صرفاً رویدادی روانشناختی یا رویدادی مربوط به فاعل شناسایی در یک آگاهی متفرد است. ایدئال «ما- ذهن» را، که نشان دهنده تمامی انسانیت باشد، میتوان تصور کرد. ولی این ایدئال از سوی یک آگاهی یا تعدادی از آگاهیها، که همچنان مجزا از یکدیگرند، درک میشود. تحقق کلیتی خودآگاه و بینالاذهانی همچنان به صورت رؤیا باقی میماند. بنابراین سارتر میتواند نتیجه بگیرد که «ماهیت روابط بین آگاهیها مبتنی بر معیّت[۵۷] نیست، بلکه مبتنی بر تغایر و تعارض است». (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۳۱)

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

عکس مرتبط با اقتصاد

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

<p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">زیمل نیز مفهومی از سلطه ارائه می دهد. به زعم وی ظالمانه ترین سلطه، شکلی از کنش متقابل است؛ من اراده ی خود را به شما تحمیل می کنم تا شما آنچه را می خواهم به من بدهید. اقتدار من ممکن است برآمده از موقعیت سازمانی من باشد یا ممکن است از قدرت متقاعدکننده ی کنش یا ایده های من بروز کند. این با وجهه ی متفاوت است که صرفا از قدرت شخصیت من ناشی می شود، نه از طریق هم ذات پنداری شخصیت من با هر ویژگی عینی مانند دانش یا مقام.&nbsp;زیمل، سه نوع سلطه را تشخیص می دهد،&nbsp;الف: سلطه به وسیله ی فرد، ممکن است به وسیله ی گروه مورد پذیرش یا مخالفت قرار گیرد. این نوع سلطه، ممکن است اثر هم سطح&nbsp; کننده داشته باشد یا ممکن است سلسله مراتبی باشد. زیمل بر این باور است که این شکل&nbsp;&nbsp;ابتدایی سلطه است.ب:&nbsp;سلطه به وسیله ی جمع، حقوق افراد در گروه مسلط ضرورتا&nbsp;به آن هایی که زیردست هستند، تعمیم نمی شود. زیمل اظهار می دارد که، بریتانیا در سرتاسر تاریخ اش با معیارهای&nbsp;بالایی از عدالت نسبت به افراد و سطوح بالایی از بی عدالتی نسبت به گروه ها توصیف شده است. او همچنین، به بررسی شکل های متفاوتی از سلطه ی گروهی می پردازد. مثلا این که، آیا گروه های سلطه گر مخالف یکدیگرند یا نظم سلسله مراتبی دارند.&nbsp;پ: سرانجام، سلطه به وسیله ی اصل یا قانون وجود دارد. این نوع سلطه به تفصیل با سلطه ی فردی و با موقعیت های متفاوت، که در آن ها یکی از این دو نوع ممکن است برای فرد زیردست مرجح باشد، مقایسه شده است و به این نتیجه ی جالب رسیده است که در تحلیل نهایی این که کدام مرجح است، به تصمیمات غایی و احساسات غیرقابل بحث در باب ارزش های جامعه شناختی بستگی دارد.» (کرایب،۲۷۴:۱۳۸۲)</p><table width="780" style="border-spacing: 0px; border-collapse: collapse; background-color: rgb(255, 255, 255); color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif;"><tbody style="box-sizing: border-box;"><tr style="box-sizing: border-box;"><td width="780" style="box-sizing: border-box; padding: 0px;"><em style="box-sizing: border-box;">برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.</em></td></tr></tbody></table><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">۲-۱-۲- چهره شناسی قدرت</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">در بررسی سیر مفهومی “قدرت” در ادبیات سیاسی و جامعه شناختی، سه چهره متمایز از قدرت قابل دست یابی است که به چهره اول، دوم و سوم قدرت مشهور هستند. چهره اول قدرت را چهره های مبتنی بر نگرشی کثرتگرا، ناظر بر اعمال قدرت و متمرکز بر رفتار انضمامی و قابل مشاهده تعریف می کنند. به اعتقاد برخی، نظریه “رابرت دال” در باب قدرت را می توان جزئی از چهره اول قدرت دانست. از دیدگاه رابرت دال، قدرت را تنها پس از بررسی دقیق مجموعه ای از تصمیمات محسوس و انضمامی می توان تحلیل کرد. وی با رویکردی رفتارگرایانه، قدرت را به معنای”کنترل بر رفتارها” تعریف می کند؛ به این معنا که “الف” بر “ب” تا جایی قدرت دارد که بتواند “ب ” را به کاری وا دارد که در غیر آن صورت انجام نمی داد. از سوی دیگر، در دیدگاه کثرت گرایانه از قدرت،”قدرت” و “نفوذ” به جای یکدیگر به کار گرفته شده اند که جای تامل دارد. “قدرت” عنوانی است که می توان برای مفاهیم مرتبطی از قبیل اجبار، اقتدار، زور، اغوا و نفوذ به کار گرفت. مترادف دانستن “نفوذ” با “قدرت” به گونه ای غفلت از سایر وجوه و ابعاد مرتبط با قدرت است که در نگرش های دیگر قدرت جایگاه ویژه ای دارند. از دیگر محورهای مورد نظر کثرت گرایان، یکی تاکید بر ستیز و کشمکش مستقیم، یعنی ستیز بالفعل و آشکار است و دیگری تاکید بر مسایل کلیدی جامعه. کثرت گرایان از تصمیماتی سخن می گویند که به مسایل و حوزه های موضوعی کلیدی مربوط است. پیش فرض عمده این است که چنین مسایلی مناقشه بردار بوده و متضمن ستیز بالفعل است. علاوه بر این، آنان فرض می کنند که منافع را نیز می توان به مثابه اولویت های خط مشی درک کرد (باقری،۱۳۸۶: ۷۱-۷۲). در این صورت، ستیز منافع نیز همان ستیز اولویت ها خواهد بود. طبعا کثرت گرایان با هر گونه ادعایی مبنی بر اینکه منافع می تواند غیرآشکار و مشاهده نشدنی باشد یا مهمتر از همه، با این نظر که مردم ممکن است نسبت به منافع خود دچار اشتباه شوند یا ناآگاه باشند، مخالفت می ورزند. در مجموع باید گفت، دیدگاه یک بعدی قدرت، متضمن تمرکز بر رفتار در موقعیت های تصمیم گیری نسبت به مسایلی است که پیرامون آن ستیزی قابل مشاهده وجود دارد؛ ستیزی که بیانگر اولویت های متفاوت در خط مشی است و از طریق مشارکت سیاسی آشکار می شود (باقری: ۱۳۸۶، ۷۲).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">در چهره دوم قدرت، چهره اول به نقد کشیده می شود و آن را به حکم اینکه نگرشی محدود، تقلیل گرا و قاصر از ارائه محکی عینی از عرصه های سیاسی مهم و غیرمهم است، مردود اعلام می کنند. چراچ و براتز به عنوان نظریه پردازان عمده چهره دوم قدرت، در تلاشند تا تعریفی فراگیرتر و کامل تر از قدرت ارائه دهند. این دو نظریه پرداز در چهره اول قدرت با رابرت دال مشترک بوده، تاکید می کنند که قدر مسلم آن است قدرت زمانی اعمال می شود که “الف” در تصمیم گیری خود بتواند “ب” را تحت تاثیر خود قرار دهد. اما به نظر آن ها، قدرت همچنین زمانی اعمال می شود که “الف” نیروی خود را صرف ایجاد یا تقویت ارزش های سیاسی و اجتماعی و رفتارهای نهادینه شده کند و قلمرو سیاست را محدود به مسائل بی ضرر برای خود نماید. به اعتقاد آن ها، به میزانی که “الف” در انجام این کار موفق شود، “ب” از طرح هر مسئله ای که حل آن برای منافع و اولویت های “الف” زیان آور باشد، منع می شود (همان: ۷۳-۷۲).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"><img class="alignnone size-full wp-image-590293 aligncenter" src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/02/Sociology-232.jpg" alt=" تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی" width="273" height="320" style="box-sizing: border-box; border: 0px; vertical-align: middle; height: auto; max-width: 100%; clear: both; display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"><span style="box-sizing: border-box; font-weight: 700;">چراچ و براتز</span><span style="box-sizing: border-box; font-weight: 700;"><span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 13.5px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۷]</span></span>&nbsp;از سوی دیگر، قدرت را مورد تمام اشکال کنترل موفقیت آمیز “الف” روی” ب” به کار می گیرند؛ به عبارت دیگر، تمام شکل هایی که تامین کننده موافقت “ب ” از سوی “الف” است و در واقع، کل انواع قدرت. ولی از سوی دیگر، تنها یکی از انواع چندگانه قدرت (عمدتا تامین و تضمین موافقت از طریق تهدید و به کار گیری ضمانت های اجرایی) را “قدرت” می خوانند (همان: ۷۳).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">گونه شناسی آنان از قدرت شامل اجبار، نفوذ، اقتدار، زور و قدرت نامرئی (مهارت) است. “اجبار” زمانی است که “الف” موافقت “ب” را با تهدید به محرومیت به دست آورد. “نفوذ” وقتی است که “الف” بدون هر گونه تهدید محروم سازی شدید، اعم از ضمنی یا آشکار، موجب تغییر جریان کنش”ب” می شود. در موقعیت های متضمن “اقتدار”، “ب” موافقت می کند؛ زیرا تشخیص می دهد که فرمان “الف” مطابق ارزش هایش، معقول و مشروع است و یا اینکه از طریق فرآیندی معقول و مشروع به دست آمده است. در مورد “زور”، “الف” به رغم عدم رضایت “ب” و با سلب انتخاب رضایت یا نارضایتی از او، به اهداف خود نایل می آید. “قدرت نامرئی” جنبه ای از زور است؛ چون در اینجا رضایت در غیاب آگاهی موافقت کننده از منبع یا ماهیت دقیق تقاضا محقق می شود (همان: ۷۴-۷۳).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">معتقدان به چهره دوم قدرت همانند پیروان چهره اول قدرت، بر ستیز بالفعل و قابل مشاهده اعم از آشکار و غیرآشکار، تاکید دارند. همان گونه که معتقدان چهره اول قدرت بیان می دارند، قدرت در تصمیم گیری ها وقتی نمود پیدا می کند که ستیز وجود داشته باشد. معتقدان چهره دوم قدرت نیز همین فرض را برای موقعیت های غیر تصمیم گیری صادق می دانند. در فقدان چنین ستیزی، هیچ راه دقیقی برای قضاوت در این باره که آیا فشار یک تصمیم در جهت خنثی سازی یا جلوگیری از توجه جدی به تقاضا برای تحول و دگرگونی است، وجود ندارد (همان: ۷۴).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">استیون لوکس، نظریه پرداز سه بعدی قدرت، معتقد است: چهره اول قدرت مبتنی بر آموزه های دو بعدی است و از دست یافتن به مسئله محوری و بنیادین قدرت، یعنی “منافع واقعی” ناتوان است. به اعتقاد لوکس، موانع واقعی صرفا از رهگذر آموزه های سه بعدی از قدرت قابل درک است. وی تاکید دارد که منطق اصلی نهفته در اعمال قدرت، تاکید بر این واقعیت است که قدرت یک مفهوم علی بوده و فراتر از سلسله ای منظم از رفتارها نمی توان آن را درک کرد. به تعبیر دیگر، چهره اول قدرت یک مفهوم لیبرالی از منافع را پیش فرض خود قرار می دهد و منافع را معادل خواسته ها و ترجیحاتی می داند که از راه مشارکت سیاسی تجلی می یابد. چهره دوم نیز مفهومی اصلاح طلبانه از منافع را پیش فرض خود قرار داده، منافع را نه تنها شامل تقاضاها و مرجحات، بلکه شامل مقولاتی همچون فصل بندی وضعیت طردشدگان و حذف شدگان در نظام های سیاسی نیز می داند. در این میان، سومین چهره قدرت بر بنیان مفهومی رادیکال از منافع استوار شده و از منظر این چهره از قدرت، منافع شامل تقاضاها، مرجحات و امور دیگری است که تحت شرایط ممتاز انتخاب ها، یعنی خودمختاری و استقلال انتخاب کننده شکل می گیرد (همان: ۷۴-۷۵).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"></p><h4 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 10px; margin-bottom: 10px; font-size: 18px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">دیدگاه سه بعدی قدرت از زاویه نظریه پرداز آن، یعنی استیون لوکس، دربرگیرنده نقد کاملی از دیدگاه رفتارگرایانه و بیش از حد روان شناسانه دو دیدگاه قبلی است و امکان بررسی راه های گوناگونی را فراهم می کند که توسط آن مسائل بالقوه یا از طریق عملکرد نیروهای اجتماعی و رفتارهای نهادی و یا از طریق تصمیمات افراد، خارج از سیاست نگه داشته می شود. در این دیدگاه، منظور از “رفتارها” رفتارهای ساختمند شده اجتماعی و الگویافته فرهنگی گروه ها و نهادهاست یا رفتارهایی که در واقع، از طریق بی عملی افراد آشکار می شود. این امر می تواند در غیاب ستیز بالفعل و آشکاری که به طور موفقیت آمیز از آن جلوگیری می شود، اتفاق بیفتد. در اینجا با یک “ستیز پنهان” مواجهیم که در تضاد بین منافع کسانی که قدرت را اعمال می کنند و منافع بالفعل کسانی که کنار زده شده اند، مستتر است. این افراد ممکن است منافع خود را اظهار نکنند و حتی نسبت به آن آگاه نباشند. لوکس معتقد است، تاکید بر ستیز بالفعل و آشکار در واقع، نادیده انگاشتن این نکته اساسی است که موثرترین و بی سروصداترین استفاده از قدرت، جلوگیری از ظهور چنین ستیزی است. به تعبیر لوکس، آیا این حد بالای قدرت و موذیانه ترین نحوه اعمال آن نیست که با شکل دادن به درک، شناخت و ترجیحات مردم، در حد امکان، مانع نارضایتی مردم شده ایم، به گونه ای که پذیرای نقش خود در نظم موجود شوند؛ حال یا به این دلیل که بدیلی برای آن نمی شناسند و نمی توانند تصور کنند، یا به این دلیل که آن را به مثابه مقدرات الهی، مفید و ارزشمند می دانند؟ (همان: ۷۶-۷۵).</h4><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">جامعه شناسان آمریکایی سه “الگو” از قدرت را که به نظر ناممکن می آید، پیشنهاد کرده اند:<br style="box-sizing: border-box;" />الف) الگوی علیتی: برخی از این جامعه شناسان (سایمون) پیشنهاد می کردند تا جمله “الف بر ب قدرت دارد” جای خود را به جمله “رفتار الف علت رفتار ب است” بدهد. اما در این صورت چگونه می توان مثلا تهدید به اعمال مجازات را بیان کرد؟ یا سلسله مراتب را چگونه می توان مدنظر قرار داد؟ قدرت صرفا “علت اجتماعی” نیست (استیرن،۱۳۸۱: ۷۹).<br style="box-sizing: border-box;" />ب) الگوی مبادله گرا: پیتر بلا مبادله را هم چون فعالیتی ارادی تعریف می کند که به وسیله آن شخص دیگری را مجاب می کند تا در عوض پاداشی که دریافت می کند به خواسته هایش پاسخ دهد، و قدرت از مبادله ای بدون مراعات قرینه زاده می شود: شخص دارای منابع بیشتری است پس قادر است به دیگران “پاداش” دهد و از آنان آن چه را مایل است به دست آورد. دیگر زور ملزم کننده هویدا نمی شود: همه چیز ناشی از اراده صحنه گردانان است (همان: ۷۹). اما طرح بلاو به هیچ وجه به منشا نابرابر بودن منابع نمی پردازد.<br style="box-sizing: border-box;" />ج) الگوی “نظام مند”: به زعم تالکوت پاسونز، کل جامعه یک نظام به حساب می آید، یعنی مجموعه ای منسجم و فاقد تضاد. این نظام به خرده نظام هایی تقسیم شده است که هر یک دارای نقش ویژه اند، هم چون دنیای اقتصادی (با نقش سازگار کردن)، جهان سیاسی(که نقش آن تحقق اهداف سیاسی است)، نظام هنجاری یا فرمایشی (که نقش آن ادغام کردن است)، مدار ارزش ها (که باید الگوی اساسی جامعه را حفظ کند). پول (مدار اقتصادی) هم ارز خودرا در مدار سیاسی (قدرت) و هنجاری (نفوذ) می یابد. قدرت ابزاری کارکردی است زیرا که به اهداف جمعی تحقق می بخشد، اهدافی که توسط مجموعه نظام تدوین شده است. پس قدرت نیازی ندارد که به خشونت دست یازد، همگان اقتدارش را تکریم می کنند. قدرت همواره مشروع است، زیرا به اهداف تحقیق می بخشد. این مشروعیت عبارت از حقی است که برای اعمال دارد و برای حفظ و صیانت قدرت کافی است تا کارایی آن نشان داده شود، یعنی قابلیت آن جهت تحقق مستمر اهداف. نمی توان این قابلیت را به اثبات رساند مگر با ارائه نشانه ها و نمادها؛ قدرت مانند پول دارای ماهیت نمادین است (همان: ۸۰).<br style="box-sizing: border-box;" /><span style="box-sizing: border-box; font-weight: 700;">۲-۱- ۳- نظریه تفکیک نقش ها</span><br style="box-sizing: border-box;" />تئوری دیگری که در این باره مطرح می شود تئوری تفکیک نقش هاست. این نظریه بر اساس اصل سازش ناپذیر بودن نقش های رهبری و عاطفی است که پارسونز آن دو را از یکدیگر جدا می داند. شوهر با داشتن شغل و درآمد یک دسته از وظایف را بر عهده دارد و بر این اساس، نظام جامعه او را رهبر اصلی و وظیفه مادر را حفظ وحدت و انسجام خانواده می داند. اگر کارکردها و جهت گیری زنان و مردان در خانواده بسیار شبیه هم شود رقابت میان آن ها زندگی خانوادگی را مختل خواهد کرد و نقش تعیین کننده خانواده از لحاظ استواری اجتماعی ضعیف خواهد شد. این نظریه بین خانواده و نقش های اجتماعی ارتباط برقرار می سازد، پدر نقش «ابزاری» را ایفا می کند و مسئول برقراری تماس با جهان خارج و تامین کننده نیاز اقتصادی خانواده است، نقش مادر «بیانگر» است، زیرا اوست که مسئولیت تمام آن چیزهایی را برعهده گرفته که جنبه عاطفی و احساسی دارند براساس تئوری پارسونز، حوزه و قلمروهای قدرت در خانواده بین زن و شوهر براساس تقسیم کار و تفکیک نقش ها متفاوت است. فردی(پدر) که در خانواده نقش ابزاری دارد رهبر و مدیر اجرایی است و حوزه قدرتش به این قلمرو بازمی گردد، و فردی(مادر)که نقش بیانگری و عاطفی را دارا است به نوعی رهبرکاریزمایی است و حوزه و قلمرو قدرتش، به درون خانواده باز می گردد. به زعم این دسته از صاحبنظران تفاوتهای جنسیتی و تقسیم جنسیتی کار موجب ثبات و یکپارچگی اجتماعی شده و اعطای فرصت برابر به هر دو جنس با انسجام مثبت خانواده ناسازگار است (مینویی فر،۱۳۸۹: ۵۸).<br style="box-sizing: border-box;" />اما ژانت چافتز با بررسی ارتباط میان قشر بندی جنسیتی با تقسیم کار موجود در سطح کلان جامعه معتقد است که از طریق تقسیم کار جنسیتی است که مردان به منابع بیشتری دسترسی پیدا می کنند و همین تفاوت در منابع مادی است که موجب می شود که مردان قدرت و تسلط بیشتری بر زنانشان داشته باشند. چافتز دو نوع پذیرش در نابرابری های جنسیتی را مطرح می کند، نوع اول که داوطلبانه است، مربوط به زنان خانه دار که فاقد شغل و درآمد هستند، و دیگری پذیرش از نوع اجباری است که زنان شاغل در سازمان ها را در برمی گیرد و به اشکال مختلف بر آن ها تحمیل می شود(همان: ۲۳۵-۲۳۶).</p><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"><img class="alignnone size-full wp-image-593209 aligncenter" src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/02/Investment-Economics-171.jpg" alt="عکس مرتبط با اقتصاد" width="480" height="320" style="box-sizing: border-box; border: 0px; vertical-align: middle; height: auto; max-width: 100%; clear: both; display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p><h3 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 5px; margin-bottom: 5px; font-size: 19px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">۲-۱-۴- دیدگاه فمینیست ها</h3><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">دیدگاه فمینیسم یکی از دیدگاه های مهمی است که در مقابل نظریات کارکردگرایانی همچون پارسونز قرار گرفته است اساس نظریه ی فمینیست ها در نابرابری جنسی بر این اصل استوار است که معتقدند زنان در جامعه در موقعیت نابرابری نسبت به مردان قرار دارند. زنان به نسبت مردان دسترسی کمتری به منابع مالی، پایگاه اجتماعی، قدرت و فرصت برای خویشتن یابی در اجتماع دارند و این نابرابری نتیجه ی سازماندهی جامعه است، نه این که منشا آن بیولوژیکی یا تفاوت های شخصیتی بین زنان و مردان باشد. محور دیدگاه فمینیسم نیز تشخیص نابرابری های جنسیتی است. براساس این دیدگاه زنان در موقعیت های نابرابری نسبت به مردان قرار دارند اگر چه ممکن است زنان از استعداد و ویژگی های خاص برخوردار باشند اما این دلیل تمایز دو جنس نیست و نابرابری های موجود از سازمان جامعه سرچشمه می گیرد به همین دلیل می توان دگرگونی های اساسی در موقعیت زنان ایجاد کرد(ریتزر،۱۳۷۴: ۴۷۳-۴۷۴).<br style="box-sizing: border-box;" />در حوزه ی خانواده نیز فمینیست ها معتقدند که اساسا خانواده به سوی برابری و تقارن نرفته است و بر این باور هستند که خانواده مکان نابرابری است، جایی که زنان مطیع اند و نقش هایشان از پیش تعیین شده است آنان براین باورند که دو ساختار بسته از تابعیت و فرمان برداری زنان در خانواده وجود دارد(آبوت و والاس، ۱۳۸۳: ۳۰۰).</p><ol style="box-sizing: border-box; margin-top: 0px; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"><li style="box-sizing: border-box;">موقعیت زنان به عنوان همسران و مادران</li><li style="box-sizing: border-box;">فرایند جامعه پذیری در خانواده</li></ol><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">این دو ساختار گرایش جنسیت زن و مرد را در خانواده درونی کرده، آن را به فرزندان انتقال می دهد و باعث دائمی شدن سلطه ی مرد و مطیع بودن زن می شود.<br style="box-sizing: border-box;" />شماری دیگر از اندیشمندان فمینیست، به نقش عناصر فرهنگی در تحکیم پایه های پدرسالاری توجه کرده اند. سیمون دوبوار، اسطوره های ساخته شده توسط مردان را از عوامل برجسته سلطه آنان بر زنان دانسته و حتی تعالیم ادیان را در شکل گیری این اسطوره ها دخیل می داند. به نظر او، قانون گذاران، کشیشان، فیلسوفان، نویسندگان و دانشمندان، مدت های زیادی است که تلاش کرده اند تا نشان دهند موقعیت پایین تر زنان در عالم ملکوت ریشه دارد و در زمین نیز سودمند است. ادیان ابداع شده توسط مردان، این آرزوی سلطه را منعکس می سازد(همان: ۳۰۵).<br style="box-sizing: border-box;" />کیت میلت، ریشه قدرت مردان را در ایدئولوژی پدرسالارانه جستجو می کند و باور دارد که آن از راه نهادهایی چون مدارس عالی، کلیسا و خانواده، تابعیت زنان را نسبت به مردان توجیه و تقویت می کند و در نتیجه بسیاری از زنان، احساس پست بودن و جنس دوم بودن نسبت به مردان را درونی می کنند(همان).<br style="box-sizing: border-box;" />توزیع نامساوی قدرت بین زن و شوهر را از محورهای اصلی نابرابری جنسی در خانواده دانسته اند. در فضای اجتماعی خانواده، چه کسی صاحب قدرت است و چه کسی اطاعت می کند، چه کسی رهبر است و چه کسی پیرو. نفوذ اجتماعی و قدرت، زیربنای اطاعت و پیروی را بر دیگران تعریف می کند، هر چند که افراد دیگر در برابر خواست اعمال قدرت، از خود مقاومت نشان دهند(بستان،۱۳۸۳: ۷۴).<br style="box-sizing: border-box;" />این تعریف و برخی تعریف های مشابه، بر جنبه های آشکار قدرت تکیه می کنند و مولفه مهم آن، تصمیم گیری نهایی در مورد اختلاف است. صاحب نظران اخیر، بر جنبه های پنهان قدرت تاکید کرده اند، جائی که منافع افراد صاحب قدرت و افراد تحت قدرت، دستخوش تضاد و تعارض می شود. هنگامی که فرد تحت سلطه، امیال و خواسته های خود را ابراز می دارد، جنبه پنهان قدرت می شود. هنگامی که موازنه قدرت در خانواده، به نفع مردان رقم خورده باشد، مفهوم پدرسالاری اهمیت ویژه ای می یابد.<br style="box-sizing: border-box;" />پدرسالاری مفهومی است که از سلطه مردان، به ویژه در محیط خانوادگی حکایت دارد. رادکلیف براون یکی از نظریه پردازان علوم اجتماعی، اجزا و عناصری را در شکل گیری و تعریف مفهومی پدرسالاری با عناوین زیر مشخص کرده است: ویژگی های پدرنسبی، پدرمکانی(مراد عزیمت زن پس از ازدواج به خانه شوهر است)، اختصاص ارث (بیشتر) به افراد مذکر، جانشینی فرزند پسر به جای پدر، تعلق قدرت به پدر در فضای اجتماعی خانواده (همان).<br style="box-sizing: border-box;" />در نگاه ماکس وبر، پدر سالاری نظامی از قدرت است که وجه مشترک جوامع سنتی را تشکیل می دهد. در این جوامع، خانوار بر پایه اقتصادی و خویشاوندی سازماندهی می شود. اقتدار از سوی فردی که اصل مسلم وراثت او را تعیین کرده است، اعمال می شود. پدر، به ارباب در جامعه فئودالی اشاره دارد و می تواند قدرت خود را بر زنان و مردان اعمال کند و به عنوان رئیس خانوار، کنترل کامل فعالیت های اقتصادی و رفتار اعضای دیگر را در دست دارد. در معنای اخیر، پدرسالاری مختص به روابط بین دو جنس نخواهد بود، بلکه میراث مناسبات تولیدی عصر فئودالیسم است.<br style="box-sizing: border-box;" />از اوایل دهه ۱۹۷۰، مفهوم پدرسالاری را به معنای نفوذ و اعمال قدرت مردان بر زنان به کار بردند. از آن پس، امواج گرایش های برابرطلبی و مساوات خواهی و روندهای دموکراتیک و انسان گرایانه، کشورهای صنعتی را فراگرفت و مدل های نوین حقوق شهروندی، الگوهای سنتی توزیع قدرت در خانواده را فروپاشید. دیگر زن مطیع و منقاد و عضو بلادفاع، در محیط خانواده نبود و حقوق برابر خود را می طلبید. حتی در برابر ناهنجاری های رفتاری و شخصیتی شوهر،”نمی سوخت” و “نمی ساخت”.<br style="box-sizing: border-box;" />زن و شوهر در این خانواده های جدید، از قدرت کمابیش یکسان در زمینه های گوناگون حیات خانوادگی و زناشوئی برخوردار شدند. در تصمیم گیری ها، کنترل بر مصرف درآمدهای خانواده، مشارکت در منابع زن و شوهر، هر دو، کمابیش سهیم و شریک شدند. دو زوج به منظور تقسیم برابر قدرت، از دو یا سه شیوه زیر استفاده می کردند: ۱- تقسیم کردن حوزه های مسئولیت به شیوه ای کمابیش برابر؛ ۲- مشارکت کمابیش برابر در کلیه حوزه ها و تصمیم گیری ها؛ ۳- تلفیقی از دو شیوه قبل(همان: ۷۵)<br style="box-sizing: border-box;" />مهریه همانند چکی بدون تاریخ است که در ابتدای ازدواج مرد به زن می دهد تا در هر تاریخی که خواست به اجرا بگذارد. معمولا زن این چک<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۸]</span>&nbsp;را زمانی به اجرا می گذارد که مشکلی پیش بیاید. مهریه در ابتدای ازدواج یک سهم اقتصادی است که مرد به زن می دهد. مبلغ این سهام گاهی زیاد است و گاهی اندک. هرچه قدرت چانه زنی زن در ابتدای ازدواج بیشتر باشد، مبلغ این سهام می تواند بیشتر باشد. زمانی که تکلیف اموال خانواده روشن نیست و زن نمی داند که چقدر از این اموال متعلق به او خواهد بود، در حالی که خود را در به دست آوردن آن سهیم می داند، طبیعی است که از همان ابتدا تلاش کند که سهم جدی تر و بیشتری بگیرد. زنی که بعد از ۲۰سال زندگی مشترک و یا به عبارت دیگر ۲۰ سال شراکت اقتصادی به اراده ی مرد از زندگی مشترک خارج می شود و هیچ سهمی از این شراکت به جز مهریه و مبلغ اجرت المثل دریافت نمی کند، طبیعی است که این زن اگر برای ازدواج خودش هم به فکر نبوده برای ازدواج دخترش به فکر است که مهریه ی بیشتری برای دخترش در نظر بگیرد تا در صورتی که سرنوشت او همانند سرنوشت خودش شد، سهم عادلانه تری را از این ش<br style="box-sizing: border-box;" />راکت اقتصادی ببرد.<br style="box-sizing: border-box;" />زمانی که برای مالکیت آینده ی اموال خانواده که در یک شراکت اقتصادی به دست آمده است هیچ تعریف روشنی وجود ندارد، طبیعی است که فردی که قدرت بیشتری در خانواده دارد، سهم بیشتری را به نام خود کند و دیگری کوتاه بیاید، چون قدرت کمتری دارد. در این شرایط به احتمال زیاد همان طور که در واقعیت جامعه ی ما وجوددارد، خانواده ها حتما متوسل به همان ضمانتنامه یا چک بدون تاریخ خواهند شد تا با بهره گرفتن از آن بتوانند در آینده اگر لازم شد استیفای حق اقتصادی و مالی دختر خود را کنند. در این شرایط طبیعی است که افراد با حساسیت زیاد به مهریه توجه و سعی کنند تا آنجا که ممکن است ضمانتنامه قوی تری را از فرد مقابل دریافت کنند. البته همه بیان می کنند که مهریه را چه کسی گرفته و چه کسی داده؟ اما در عین حال می دانند که این چک بدون تاریخ برای همان زمانی است که به هرحال در هر زندگی مشترک امکان آن هست، اما امیدوارند که هیچ گاه پیش نیاید.<br style="box-sizing: border-box;" />مردان از قدرت بیشتری در ازدواج برخوردارند، چون علاوه بر عوامل فرهنگی، وابستگی اقتصادی زن به مرد به همراه عوامل دیگر از قبیل وجود فرزندان، ترس از طلاق و از دست دادن حیثیت اجتماعی و غیره موجب شده که زن گذشت و فداکاری بیشتری داشته و سازگارتر باشد. هرچه وابستگی (مخصوصا اقتصادی) زن به شوهر برای کسب منابع ارزشی یا پاداش ها بیشتر باشد، قدرت شوهر بر زن بیشتر خواهد بود و اقتدار مرد بیشتر خواهد بود. اما هر چه این وابستگی ها کمتر شود، رابطه متعادل تری بین آنان بوجود می آید و این در سایه تحصیلات بالاتر زن، شاغل بودن وی و کسب درآمد میسر است که هرچه از جامعه سنتی به سوی جامعه مدرن پیش برویم این امر بیشتر شایع می شود، چون نقش و موقعیت زن تغییر کرده و زن از آزادی عمل بیشتری برخوردار است و می تواند در تصمیم گیری ها شرکت کند، بدین معنا که در کنش متقابل زن و شوهر، زن تصمیم گیرنده و دارای نقش شده و می تواند بر مرد تاثیر بگذارد و از طرف دیگر، مرد مانند سابق تصمیم نمی گیرد و مقتدر نیست و این امر به توازن قدرت بین زن و شوهر منتهی می شود (همان:۷۶).<br style="box-sizing: border-box;" />البته قدرت در تصمیم گیری باید به صورت نسبی در نظر گرفته شود، زنان و شوهران هر یک دارای قدرت هستند اما وقتی یکی قدرت کمتری دارد، دیگری قدرت بیشتری خواهد داشت. اما قدرت بستگی به منابعی مانند شغل، درآمد و تحصیلات دارد که فرد آن را در کنترل دارد، البته بستگی به وضعیت کلی زن نسبت به مرد، گروه های مرجع و هنجارهای زوجین نیز دارد.<br style="box-sizing: border-box;" />بنابراین می توان گفت هنگامی که زن دارای تحصیلات عالی، شغل و درآمد باشد توزیع قدرت شکل متعادل تری به خود می گیرد و در سایه این تعدیل قدرت، بسیاری از این مشکلات قابل حل می شود.<br style="box-sizing: border-box;" />در نظریه ستیز نابرابری اقتصادی میان زنان و مردان منشا کلی نابرابری جنسیتی است و از آنجایی که مردان دسترسی بیشتری به منابع قدرت دارند، از آن در جهت اعمال فشار و تداوم یک نظام قشربندی مبتنی بر جنسیت استفاده کرده اند. راندل کالینز از جمله نظریه پردازانی است که خانواده را مانند سایر نهادهای موجود در جامعه، ساختاری متشکل از قدرت و سلطه می داند و نابرابری موجود در آن را نیز به عنوان تابعی از سرمایه های فرهنگی درنظرمی گیرد و تداوم این نابرابری را وابسته به گفتگوها و شعایری می داند که فعالیت جنسیتی هر کدام از زوجین را مشخص می کند، فعالیت هایی که خود تابعی است از ابزار سرکوب و ثروت مادی که در اختیار دارند (ترنر، ۱۳۷۸: ۴۴۹). نوع دیگری از اعمال قدرت نیز وجود دارد که «قدرت پنهان» نامیده می شود و افراد فرودست به دلیل نبود امکان برای ایجاد تغییرات در زندگی دشوارشان، روابط نامتعادل موجود را اجتناب ناپذیر در نظرگرفته و با بهره گرفتن از واژگانی مانند قسمت و سرنوشت حتی از گله وشکایت نیز خودداری می کنند (لوکس، ۱۳۷۵: ۱۵۰).</p><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);"><img class="alignnone size-full wp-image-591618 aligncenter" src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/02/stock-exchanges-67.jpg" alt="تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)" width="480" height="318" style="box-sizing: border-box; border: 0px; vertical-align: middle; height: auto; max-width: 100%; clear: both; display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" /></p><h3 style="box-sizing: border-box; font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-weight: 500; line-height: 1.1; color: rgb(51, 51, 51); margin-top: 5px; margin-bottom: 5px; font-size: 19px; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">۲-۱-۵- تئوری مبادله</h3><p style="box-sizing: border-box; margin-bottom: 10px; color: rgb(51, 51, 51); font-family: Yekan, Tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif; font-size: medium; text-align: start; background-color: rgb(255, 255, 255);">در دید نظریه پردازان مبادله (فایده گرا) انسان ها موجوداتی هستند که هدف و مقصود دارند. آن ها هزینه های هر یک از جایگزین های گوناگون را برای محقق ساختن اهداف مذکور محاسبه می کنند. ما موجوداتی هستیم که تلاش می کنیم تا در یک وضعیت، از یک سو منفعتی را جلب کرده و از سوی دیگر، هزینه ها را کاهش دهیم… . برای نظریه پردازان مبادله، در نهایت همه روابط اجتماعی عبارت اند از مبادلاتی که صورت می گیرد بین عاملانی که برای گرفتن منافع از یکدیگر هزینه هایی را متحمل شده و نسبت هزینه و سود را محاسبه می کنند (اچ. ترنر، ۱۳۷۸: ۵۵). بر طبق این نظریه نیاز و وابستگی فرد به طرف مقابل سبب کاهش قدرت در وی می شود، این ترس از دست دادن رابطه سبب می شود که فرد از احساس قدرت کمتری برخوردار باشد. پس وابستگی عاطفی مرد به زن می تواند سبب افزایش احساس قدرت در زنان باشد. ناگفته نماند که بر اساس این تئوری، وابستگی مالی زن به مرد نیز عاملی برای کاهش احساس قدرت در زن خواهد بود(مینویی فر، ۱۳۸۹: ۶۱).<br style="box-sizing: border-box;" /><span style="box-sizing: border-box; font-weight: 700;">۲-۱- ۶- نظریه کارکردگرایی</span><br style="box-sizing: border-box;" />طبق نظریه کارکردگرایی، هر فرهنگ، مجموعه ی به هم پیوسته، یگانه و نسبتا منسجمی است که باید آن را به عنوان یک کل ملاحظه و تبیین کرد؛ از این رو جدا کردن یک عنصر یا ویژگی فرهنگی [همچون مهریه] یا یک نهاد از بستر و زمینه ی اصلی آن، مانع از تبیین واقع بینانه آن خواهد بود؛ زیرا عناصر و ویژگی های فرهنگی در صورتی که خارج از موقعیت و جایگاه ساختاری شان در مجموعه مربوط و به گونه ای مستقل از ارتباط با سایر عناصر فرهنگی ملاحظه شوند، پدیده هایی بی معنا و غیرقابل تفسیر خواهند بود. نظریه پردازان کارکردگرا از خاستگاه پدیده های اجتماعی و نیز پیامدها و کارکردهای آن پدیده بحث می کنند. به عبارت دیگر نه فقط به فلسفه وجودی پدیده ها، بلکه به نتایج خواسته یا ناخواسته آن ها نیز توجه می کنند که نکته بسیار مهمی است. به تعبیر کوزر: «دورکیم میان پیامدهای کارکردی و انگیزش های فردی، آشکارا تمایز قائل می شود. در تبیین واقعیت اجتماعی، نشان دادن علت آن کافی نیست، بلکه ما باید در بیشتر موارد، کارکرد آن واقعیت را در تثبیت سازمان اجتماعی نیز نشان دهیم.» (کوزر،۱۳۷۸: ۲۰۰۲). با بهره گیری از این نظریه می توان جایگاه مهریه را در ارتباط با سایر عناصر موجود در نهاد خانواده به عنوان یکی از نیازهای محوری در نظام اجتماعی موجود دریافت؛ اینکه چگونه به وجود آمده و چه کارکردهایی دارد.<br style="box-sizing: border-box;" />میشل فوکو قبل از ارائه تعریفی از قدرت به چگونگی اِعمال قدرت و ابزار اِعمال آن توجه دارد، به زعم وی قدرت را نباید درتملک طبقه یا دولت یا فرمانروایی خاص جست وجو کرد، بلکه قدرت راهبردی است خاص که در روابط قدرت معنا می دهد و در تمام سطوح جامعه جاری و ساری است و هر عنصری هرقدر ناتوان فرض شود خود مولد قدرت است؛ از این رو به جای بررسی سرچشمه های قدرت باید به پیامدهای آن توجه کرد. قدرت «توانایی» است و مفهوم «قدرت» به روابط افراد درگیر اشاره می کند (منظور از این، بازی برد و باخت کامل نیست بلکه صرفا مجموعه اَعمالی است که اَعمال دیگر را برمی انگیزد و از همدیگر ناشی می شود) (دریفوس و رابینو، ۱۳۷۹: ۳۵۵). فوکو معتقد است که چیزی به نام قدرت که فرض می شود، به صورتی عمومی و به شکلی متمرکز یا پراکنده وجود داشته باشد، وجود ندارد. قدرت تنها وقتی وجود دارد که در قالب عمل درآید. پس قدرت، ساختار کلی اَعمالی است که بر روی اَعمال ممکن دیگر اثر می گذارد، قدرت برمی انگیزاند، اغوا می کند، تسهیل می کند، یا دشوار می سازد، نهایتا محدودیت ایجاد می کند و یا مطلقا منع و نهی می کند(همان، ۳۵۸). برای مطالعه قدرت به نظر فوکو آن چه نیاز است، مطالعه ای است درباره ی قدرت در چهره بیرونی آن، یعنی در نقطه ای که در آن قدرت در ارتباط مستقیم و بلاواسطه با چیزی باشد که می توانیم موقتا آن را موضوع، هدف و حوزه ی کاربرد قدرت بنامیم، یعنی درجایی که قدرت خود را مستقر می سازد و اثرات واقعیش را به وجود می آورد (فوکو،۱۳۷۰: ۳۳۳۰). فوکو از جمله برای این شناخته شد که معتقد بود “قدرت همیشه محلی<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۹]</span>&nbsp;است” و همچنین برای تاکید او روی این نکته که رابطه ی قدرت نباید فقط بعنوان یک نیروی سرکوبگر که از بیرون تحمیل شده، فهمیده شود، بلکه بعنوان امری که در پیش پا افتادهترین و سادهترین عملکردها و روش صحبت کردن و روش تفکر وجود دارد.<br style="box-sizing: border-box;" />بوردیو به میدان های متفاوت در جامعه اشاره می کند و معتقداست این میدان ها «صحنه مبارزه» برای مالکیت و بازآفرینی منابعی هستند که مختص آن هاست. این منابع – که بوردیو آن ها را سرمایه می نامد- مقولات وضعی قدرت اجتماعی هستند. این منابع یا سرمایه ها بدون نظم و ترتیب و ناموزون در میان مقام های گوناگون یک میدان پخش می شوند و شالوده مناسبات سلطه و تبعیت و مبارزه علیه سلطه را در درون میدان تشکیل می دهد. کسانی که مقام های اجتماعی را در اشغال دارند، مزیت دسترسی به منابع را در اختیارشان قرار می دهد، قادر می شوند بر میدان سلطه یابند و پاداش هایی را که هر میدان عرضه می دارد به دست آورند (لوپز، ۱۳۸۵: ۱۳۷-۱۳۹). گروههایی که به بیشترین میزان سرمایه دسترسی دارند، در مفهومی قرار میگیرند که بوردیو آن را «میدان قدرت» می نامد. عاملان و کنش گران حاضر در هر میدان به سبب دستیابی به قدرت و منزلت و از آنجایی که در موقعیت های نابرابری هستند همواره در کشمکش و جدال اند و از طریق خصلت و اشکا<br style="box-sizing: border-box;" />ل سرمایه ای که در اختیار دارند می توانند جایگاه فرادست یا فرودست را در این میدان کسب نمایند. خصلت عبارت است از “ساختارهای ساختاردهنده”، از یک نوع شیوه ی بودن که موجب پیدایی اعمالی در تطابق با شرایط خاصی می شود. یک شخص با یک نوع خصلت مشخص که در تطابق با فرصت های زندگی او قرار دارد، خودش را در آن شرایط مشخص راحت حس می کند و خودش را با شرایط بازی تطبیق می دهد.<br style="box-sizing: border-box;" />سلطه مردانه آن چنان در اعمال اجتماعی و ناخودآگاه ما درونی شده که به سختی می توانیم وجود آن را درک کنیم این سلطه آن قدر با تفکرات ما پیوند یافته که زیرسوال بردن آن بسیار دشوار شده است. تحلیلی که بوردیو در رابطه با قبایل کابیل<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۱۰]</span>&nbsp;انجام داده، ابزارهایی را فراهم آورده تا از طریق آن ها بتوانیم وجوه پنهان روابط بین جنس مذکر و مونث در جوامع خود را درک کنیم و بدین ترتیب زنجیرهای آگاهی کاذب و فریبنده ای که ما را در سنت های خود محصور کرده را پاره کنیم. بوردیو سلطه مردانه را به عنوان نخستین نمونه خشونت نمادین- نمونه ملایم، نامریی و خزنده خشونت که از طریق رفتارهای روزمره ما در زندگی اجتماعی اعمال می شود، بررسی کرده است. به منظور درک این شکل از سلطه باید به بررسی مکانیسم ها و نهادهای اجتماعی چون خانواده پرداخت که تاریخ را به طبیعت تبدیل کرده و قراردادهای اجتماعی را درونی ساخته اند.<br style="box-sizing: border-box;" />بوردیو به منظور نشان دادن جایگاه ها و تبادل میان عاملان یا گروه های اجتماعی به مقدار و اهمیت نسبی سرمایه در اختیار اشاره می کند. بوردیو از چهار نوع سرمایه نام می برد:<br style="box-sizing: border-box;" />الف) سرمایه اقتصادی یعنی همان در اختیار داشتن ثروت و پول<br style="box-sizing: border-box;" />ب) سرمایه فرهنگی یعنی در اختیار داشتن و استفاده کردن از کالاهای فرهنگی و دانش<br style="box-sizing: border-box;" />ج) سرمایه اجتماعی یعنی روابط اجتماعی و فردی هر فرد با دیگر افراد<br style="box-sizing: border-box;" />د) سرمایه نمادین یعنی در اختیار داشتن شأن، احترام و پرستیژ<br style="box-sizing: border-box;" />به عقیده بوردیو افراد برای دستیابی به بهترین موقعیت با یکدیگر به رقابت می پردازند؛ به عبارت دیگر، این اشکال سرمایه تعیین کننده قدرت اجتماعی و نابرابری های اجتماعی اند. به عقیده بوردیو مفهوم طبع یا خلق و خو با جامعه پذیری در یک گروه اجتماعی رابطه دارد و بیانگر نحوه ی تولید طبایع از سوی ساختارهای اجتماعی و سپس بازتولید این ساختارها در قالب کنش های ساختمند است، بنابراین منش صرفا مجموعه ای از انگیزه های روانی نیست، بلکه محصول جامعه پذیری بلندمدت در شرایط اجتماعی خاص و یا موقعیت معین است(ریتزر،۱۳۷۷:۷۲۱).<br style="box-sizing: border-box;" />به زعم بوردیو اعمال نمادین همواره متضمن شناختن و به رسمیت شناختن است، متضمن اعمال شناختی از سوی کسانی که طرف مقابل آن اعمال نمادین هستند. چنانکه در مورد سلطه مردانه به خوبی می بینیم سلطه نمادین با همدستی عینی (زن) زیر سلطه اعمال می شود. این همدستی در حدودی است که برای آنکه چنین سلطه ای پا بگیرد، فرد زیر سلطه باید نسبت به اعمال فرد مسلط ساختارهای ادراکی را به کار بندد که فرد مسلط برای تولید آن اعمال، آن ها را به کار می گیرد (بوردیو،۱۳۸۱: ۲۵۲).<br style="box-sizing: border-box;" />ماکس وبر قدرت را چنین تعریف می کند: قدرت عبارت است از” امکان تحمیل اراده ی یک فرد بر رفتار دیگران” (گالبرایت،۱۳۸۱: ۸ ؛ فروند، ۱۳۶۲: ۱۴۰). این تعریف، کم و بیش همان برداشتی است که عموما از قدرت می شود. به زعم وبر قدرت فرصتی است که در چهارچوب رابطه اجتماعی وجود دارد و به فرد امکان می دهد تا قطع نظر از مبنایی که فرصت مذکور بر آن استوار است، اراده اش را حتی به رغم مقاومت دیگران بر آن ها تحمیل کند. وبر بر این باور است که مفهوم قدرت به لحاظ جامعه شناختی، بی شکل و نامنظم است؛ هر کیفیت قابل تصوری از فرد و هر ترکیب قابل تصوری از شرایط ممکن است فرد را در وضعیتی قرار دهد که بتواند تسلیم شدن در برابر اراده اش را از دیگران طلب کند (وبر، ۱۳۶۷: ۱۳۹).</p>

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

دلیل مهم دیگر هم اینست که مشروط بودن نقل و انتقال می تواند منجر به تضییع حقوق سهامداران اقلیت شود. چه بسا سهامداران اقلیت بنا به دلایلی همانند عدم سوددهی شرکت و یا عدم رضایت از نحوه فعالیت شرکت، بخواهند از شرکت خارج شوند اگر نقل و انتقال منوط به موافقت مجمع عمومی یا مدیران باشد چه بسا اکثریت بخواهند اقلیت را تحت فشار بگذارند و آنان را وادار به انصراف از انتقال نمایند و یا اینکه سهام آنرا به قیمت پایین خریداری نمایند، در شرکت های سهامی خاص چون معمولاً تعداد اعضا محدود بوده و اعضا معمولاً با یکدیگر قرابت و آشنائی دارند و نمی خواهند هر شخصی سهامدار شرکت آنان شود. مشروط کردن نقل و انتقال مشکل خاصی را ایجاد نمی کند.این مسئله در شرکت های سهامی عام منتفی است هر چند در ماده ۴۱ ل.ا.ق.ت از بی نام یا با نام بودن سهام صحبتی نشده است ولی با توجه به آنکه برابر ماده ۳۹ ل. ا. ق. ت سهام بی نام به صورت سند در وجه حامل تنظیم شود و دارنده آن مالک آن محسوب می شود نقل و انتقال آن با قبض و اقباض به عمل می آید بنابراین بدلیل نامحسوس بودن نقل و انتقال، مجمع عمومی فوق العاده حتی اگر بخواهد هم نمی تواند نقل و انتقالات را منوط به موافقت مجامع عمومی یا مدیران نماید. اما قانونگذار برای این امر راه حلی پیش بینی کرده و آن هم مساله تبدیل سهام است . برابر ماده ۴۳ ل.ا.ق.ت، شرکت می تواند به موجب تصمیم مجمع عمومی فوق العاده خود سهام بی نام شرکت را سهام با نام تبدیل نماید اما در لایحه تجارت۹۱ مسئله مشروط نمودن نقل و انتقال سهام کاملا دستخوش تغییر شده است.
برابر ماده ۴۱۷ این لایحه اساسنامه نمی تواند واگذاری سهام را محدود نماید بنابراین قانونگذار متقاعد شده که محدودیت در واگذاری سهام موجب تضییع حقوق سهامداران اقلیت می گرددلذا محدودیت در واگذاری سهام رابه کلی ممنوع کرده است.
۳) منع در قبول قیمت آورده های غیر نقدی به مبلغی پیش از ارزیابی کارشناس در هنگام افزایش سرمایه
در زمان افزایش سرمایه توسط مجمع عمومی فوق العاده در شرکت سهامی خاص اگرقسمتی از افزایش سرمایه به صورت غیر نقد باشد، مجمع عمومی فوق العاده به استناد بند ۴ ماده ۱۸۳ ل. ا. ق. ت حق ندارد آورده های غیرنقد را به مبلغی بیش از آنچه کارشناس رسمی وزارت دادگستری ارزیابی نموده قبول نماید حتی اگر کلیه سهامداران با آن موافقت نمایند زیرا علت قانونگذار از ممنوعیت قبول آورده های غیرنقد به مبلغ بیش از مبلغ ارزیابی شده توسط کارشناس رسمی وزارت دادگستری فقط حمایت از حقوق سهامداران اقلیت نمی باشد. علت دیگری هم که قانونگذار مد نظر داشته حمایت از حقوق اشخاص ثالث است که با شرکت کار می کنند. اگر چنین امری مجاز باشد سرمایه شرکت ها به طور غیرواقعی بوده، ممکن است منجر به تضییع حقوق اشخاص ثالث طرف قرارداد با شرکت گردد.لذا ممنوعیت مذکور در ماده ۸۲ ل.ا.ق.ت از قواعد آمره است و مجمع عمومی و فوق العاده حتی با اتفاق آراء نمی تواند بر خلاف آن اقدام نمایند.
لازم به توضیح است که در شرکت سهامی عام افزایش سرمایه نمی تواند به صورت غیر نقد باشد.
۴) الزامی بودن اخذ نظر کارشناس رسمی وزارت دادگستری در زمانی که قسمتی از افزایش سرمایه ازطریق اورده های غیر نقدی پرداخت می شود.
برابر بند ۴ ماده ۱۸۳ ل. ا. ق. ت در صورتی که قسمتی از افزایش سرمایه به صورت غیرنقد باشد باید تمام قسمت غیر نقد تحویل شود به علاوه نظر کارشناس رسمی وزارت دادگستری در مورد ازریابی آورده های غیرنقدی نیز جلب شود. علت هم همانطور که گفته شد جلوگیری از سوء استفاده احتمالی آورندگان آورده غیر نقدی است
قیمت اعلام شده توسط کارشناس می بایستی به تصویب مجمع عمومی فوق العاده برسد در مجمع عمومی فوق العاده در هنگامی که موضوع رای تصویب قیمت ارزیابی شده آورده های غیرنقدی است دارندگان آورده غیرنقدی در صورتی که سهامدار شرکت باشند حق رای ندارند. بدیهی است پذیره نویسان سهام جدید با توجه به آنکه هنوز سهامدار شرکت نشده اند نیز حق رای نداشته باشند. لازم به توضیح است در هنگام تاسیس شرکت سهامی عام و خاص در هر دو شرکت سهامداران می توانند آورده غیر نقدی بیاورند ولی در هنگام افزایش فقط در شرکت سهامی خاص تادیه مبلغ اسمی سهام جدید به غیر نقد نیز مجاز است. علت تاکید و سختگیری قانونگذار مبنی بر نقدی بودن مبلغ اسمی سهام و ممنوعیت پرداخت غیرنقدی در شرکت های سهامی عام مشخص نیست اما «شاید به علت طولانی شدن و یا پیچیدگی تشریفات مربوط به شرکت های سهامی عام » باشد[۸۰].
۵) اخذ موافقت هیات مدیره در هنگام افزایش سرمایه
علیرغم اختیارات گسترده اکثریت سهامداران از طریق اعمال قدرت در تصمیم گیری های اختیارات مربوط به مجمع عمومی فوق العاده، قانون گذار در مورد بعضی از مسائل که خارج از روند عادی شرکت مطرح می شود اجازه یکی دیگر از ارکان شرکت را جهت اتخاذ تصمیم ضروری می داند یکی از این موارد افزایش سرمایه است. سهامداران از آنجاییکه معمولاً در جریان ریز فعالیت های شرکت نیستند به تنهایی از صلاحیت لازم برای تصمیم گیری در این زمینه برخوردار نیستند لذا قانون گذار مقرر کرده که افزایش سرمایه از طریق ارائه پیشنهاد توسط هیات مدیره مطرح شود هیات مدیره ای که کلیه فعالیت های شرکت را زیر نظر دارد و اداره شرکت بر عهده اوست.
در ماده ۱۶۱ ل. ا. ق. ت آمده: مجمع عمومی فوق العاده به پیشنهاد هیات مدیره پس از قرائت گزارش بازرس یا بازرسان شرکت در مورد افزایش سرمایه شرکت اتخاذ تصمیم می کند.
پیشنهاد هیات مدیره راجع به افزایش سرمایه، باید متضمن توجیه لزوم افزایش سرمایه و نیز شامل گزارش در امور شرکت باشد.
ولی تا زمانیکه از نظر هیات مدیره دلایل توجیه کننده ای برای افزایش سرمایه وجود نداشته باشد، می تواند از دادن پیشنهاد به مجمع عمومی فوق العاده جهت افزایش سرمایه خودداری نماید حتی اگر مجمع عمومی فوق العاده خود مستقلاً پیشنهاد افزایش سرمایه را به هیات مدیره داده باشد هیات مدیره می تواند با آن مخالفت نماید.
۶) اخذ موافقت بازرس یا بازرسان در هنگام افزایش سرمایه
علاوه بر اینکه هیات مدیره بایستی موافق افزایش سرمایه باشد تا افزایش سرمایه عملی شود بازرس یا بازرسان نیز باید موافقت خود را اعلام نمایند.
برابر تبصره ماده ۱۶۷٫ ل. ا. ق. ت بعد از آنکه هیات مدیره گزارشی مشتمل بر توجیه لزوم افزایش سرمایه تنظیم نمود می بایستی آنرا به بازرس یا بازرسان تحویل نماید. بازرس یا بازرسان نیز می بایستی ضمن تنظیم گزارش عوامل و جهاتی را که از نظر هیات مدیره دلایل توجیه کننده افزایش سرمایه هستند تائید کند. عبارت «باید » مذکور در قسمت اخیر تبصره ماده ۱۶۷ می تواند حاکی از آن باشد که تا بازرس یا بازرسان گزارش هیات مدیره را تائید نکنند افزایش سرمایه عملی نخواهد بود.
استدلال دیگری که می تواند نظر اینجانب را تائید کند به این صورت است که برابر مفاد تبصره ماده ۱۶۷٫ ل. ا. ق. ت بازرس مکلف است گزارشی تهیه کند که حاکی از تائید عوامل وجهات مورد نظر هیات مدیره باشد بنابر این در واقع تهیه و تنظیم این گزارش و انجام وظیفه مقرر در این ماده در صورتی عملی است که بازرس موافق با اظهار نظر هیات مدیره باشد. وقتی مخالف باشد می تواند از تنظیم گزارش خودداری کند و در جلسه مجمع عمومی فوق العاده اعلام نماید «اینجانب چون مخالف بودم نمی توانستم گزارشی تهیه کنم که حاکی از تائید عوامل وجهات مورد نظر هیات مدیره باشد بنا بر این چون تکلیف قانونی نداشتم از تنظیم گزارش خودداری می نمایم و عدم تنظیم گزارش توسط اینجانب به معنای عدم تائید عوامل وجهات مورد نظر هیات مدیره می باشد» از طرفی نمی توان بازرس را مجبور کرد گزارشی دال بر تائید عوامل وجهات هیات مدیره تنظیم نماید. لذا به نظر اینجانب بازرس می تواند با خود داری از تنظیم گزارش مانع افزایش سرمایه شود و برابر ماده ۱۶۷٫ ل. ا. ق. ت اخذ تصمیم راجع به افزایش سرمایه بدون قرائت گزارش هیات مدیره و بازرس یا بازرسان هم باطل است .
در ماده ۶۷۳ لایحه تجارت ۹۱ آمده «شخصی که در سمت بازرسی شرکت تجاری بدون عذر موجه از ارائه گزارش به مجمع عمومی خودداری کند به جزای نقدی درجه شش محکوم می شود».
۷) اخذ موافقت هیات مدیره شرکت جهت سلب حق تقدم از سهامداران
برابر ماده ۱۶۷٫ ل. ا. ق. ت یکی دیگر از اختیارات مجمع عمومی فوق العاده سلب حق تقدم صاحبان سهام از پذیره نویسی تمام یا قسمتی از سهام جدید است. البته با لحاظ دو شرط، اول قرائت گزارش هیات مدیره و دوم گزارش بازرس یا بازرسان در غیر اینصورت تصمیم راجع به سلب حق تقدم باطل است.
درست است که سلب حق تقدم از اختیارات مجمع عمومی فوق العاده است ولی قانونگذار اعمال این اختیار را محدود کرده تا سهامداران اکثریت به دلایل واهی و غیر قابل توجیه حقوق سهامداران اقلیت را تضییع نکنند اگر شرکت وضعیت اقتصادی مناسبی دارد و ارزش مبلغ واقعی آن به مراتب بیشتر از ارزش اسمی سهام است این حق را بایستی به سهامداران اقلیت هم داد تا بتوانند در هنگام خرید سهام جدیداز حق تقدم برخوردار باشند ، اگر غیر از این باشد سهامداران اکثریت در چنین مواقعی اشخاص مورد نظر خود را بعنوان افرادی که سهام برای آنها در نظر گرفته شده معرفی می نمایند.
لذا قانونگذار خواسته شرایطی مهیا نماید تا اکثریت سهامداران به دلایل واهی نتوانند اقدام به سلب حق تقدم نمایند. بنا براین شرایطی را لحاظ کرده ، که یکی اخذ گزارش هیات مدیره مبنی بر توجه لزوم سلب حق تقدم از سهامداران است. قانونگذار با این محدودیت هم خواسته اختیار اکثریت سهامداران را کنترل نماید و هم اینکه مرجعی را بعنوان پاسخگوی تضییع حق احتمالی سهامداران اقلیت معرفی نماید. برابر ماده ۲۶۳٫ ل. ا. ق. ت رئیس و اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل هر شرکت سهامی که عالماً برای سلب حق تقدم از صاحبان سهام نسبت به پذیره نویسی سهام جدید به مجمع عمومی اطلاعات نادرست بدهند یا اطلاعات نادرست را تصدیق کنند به حبس از ۶ ماه تا سه سال یا به جزای نقدی از یکصد هزار ریال تا یک میلیون ریال یا به هر دو مجازات محکوم خواهند شد.
۸) اخذ موافقت بازرس یا بازرسان شرکت جهت سلب حق تقدم از سهامداران
علاوه بر شرط اخذ موافقت هیات مدیره در هنگام سلب حق تقدم از سوی مجمع عمومی فوق العاده شرط دیگری نیز توسط قانونگذار تعیین شده است و برای آنکه هیات مدیره مورد نظر اکثریت نتواند با تبانی با اکثریت سهامداران با تنظیم گزارش توجیه کننده سلب حق تقدم، حقوق اقلیت را زیر پا بگذارد قانون گذار اخذ موافقت بازرس را هم ضروری دانسته است.
عبارات «باید » در تبصره ماده ۱۶۷ بدین معناست که اگر گزارش بازرس یا بازرسان حاکی از تائید عوامل و جهاتی نباشد که در گزارش هیات مدیره مبنی بر سلب حق تقدم ذکر شده است. مجمع عمومی فوق العاده قادر به سلب حق تقدم از صاحبان سهام نخواهد بود در غیر اینصورت قانونگذار به هدف خود از وضع این ماده نرسیده است.
در این مورد قانونگذار ضمانت اجرای عدم اظهار نظر بازرسان را مشخص نساخته است لاکن با توجه با زبان بکار رفته، ممکن است اثر انجام ندادن حکم مزبور بطلان به شمار آید در برخی موارد مربوط به افزایش سرمایه، قانونگذار عدم قرائت گزارش بازرسان را موجب بطلان تصمیم گرفته شده می داند که از جمله تصمیم به سلب حق تقدم سهامداران ، به شرح مذکور در قسمت اخیر ماده ۱۶۷ ل.ا.ق.ت است .
ظاهراً پیشنهاد و توجیهات مدیران با سلب حق تقدم مورد تائید بازرسان قرار نگیرد ، مجمع نبایستی با پیشنهاد موافقت نماید. با این حال، چنانچه سهامداران همگی در جلسه حاضر و به اتفاق آرا و برخلاف گزارش بازرسان به پیشنهاد هیات مدیران در سلب حق تقدم رای مثبت دهند، موجبی جهت بی اعتباری آن به چشم نمی خورد.[۸۱]
۹) منع از تغییر تابعیت شرکت
از مواردی که قانونگذار صراحتا اختیارات مجامع عمومی را محدود کرده، مربوط به ماده ۹۴ ل.ا.ق.ت است که به موجب آن هیچ مجمع عمومی نمی تواند تابعیت شرکت را تغییر بدهد.
به نظر آقای دکتر عرفانی «اعطای تابعیت و یا سلب آن از جمله اختیارات دولت بوده با توجه به اهمیت تابعیت از نقطه نظر سیاسی، منطقاً مجامع عمومی شرکت نباید در امور مربوط به حاکمیت دولت مداخله نماید».[۸۲]
دکتر عیسایی تفرشی نیز چنین نظری دارند . ایشان می گویند: «هیچ مجمع عمومی نمی تواند تابعیت شرکت را تغییر دهد (ماده ۹۴ ل.ا.ق.ت) چون اعطا یا سلب تابعیت بیشتر امری سیاسی است تا حقوقی و اتخاذ تصمیم در مورد آن از اختیارات دولت است و اشخاص، اعم از حقیقی و حقوقی در اعطا و سلب آن آزاد نیستند»[۸۳].
به نظر اینجانب علت منع مجامع عمومی از تغییر تابعیت می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد ویکی از دلایل آن حمایت از حقوق سهامداران است که با تغییر تابعیت شرکت ممکن است دچار مشکلاتی شوند، به لحاظ همین مسئله می توان با بهره گرفتن از نحوه بیان این ماده گفت اگر همه سهامداران رضایت به تغییر تابعیت داشته باشند مشکلی در تغییر تابعیت وجود ندارد. در این ماده تغییر تابعیت به کلی ممنوع اعلام نشده است فقط در آن آمده «که هیچ اکثریتی نمی تواند تابعیت شرکت را تغییر دهد، لذا آنچه مهم است خواسته همه سهامداران است حتی اگر قانون تغییر تابعیت را به کلی ممنوع کند، سهامداران براحتی می توانند قانون را دور بزنند ابتدا شرکت را منحل اعلام می کنند و سپس در محل مورد نظر اقدام به تأسیس و ثبت شرکت می نمایند.منظور از مجمع عمومی مذکور در ماده ۹۴ ل.ا.ق.ت، هم می تواند مجمع عمومی عادی باشد و هم مجمع عمومی فوق العاده ، اگر موضوع تابعیت در اساسنامه قید شود تغییر آن جزء با تغییر اساسنامه که در صلاحیت مجمع عمومی فوق العاده است امکان پذیر نیست، ولی اگر موضوع تابعیت در اساسنامه قید نشده باشد با توجه به احصاء اختیارات، مجمع عمومی مؤسس و مجمع عمومی فوق العاده در قانون تجارت، تغییر تابعیت توسط مجمع عمومی عادی صورت می گیرد.
البته نظر صحیح تر آن است که بگویم در صورت موافقت کلیه سهامداران، مجمع عمومی فوق العاده صلاحیت تصمیم در رابطه با تغییر تابعیت را دارد. برابر ماده یک قانون ثبت شرکت ها مصوب ۱۳۱۰ «هر شرکتی که در ایران تشکیل و مرکز اصلی آن در ایران باشد شرکت ایرانی محسوب می شود».
لذا با توجه به آنکه مرکز اصلی شرکت یکی از مواردی است که برابر بند ۴ ماده ۸ ل.ا.ق.ت در اساسنامه شرکت پیش بینی می شود لذا تغییر تابعیت مستلزم تغییر مرکز اصلی شرکت است و تغییر مرکز اصلی سهم بدلیل آنکه در اساسنامه قید شده فقط در مجمع عمومی فوق العاده قابل تغییر است.
۱۰)منع افزایش تعهدات صاحبان سهام
اشخاصی که قصد ورود و عضویت در شرکت سهامی را دارند با توجه به وضعیت مالی خود اقدام به خرید یک یا چند سهم می نمایند و در همان حدود توانایی قبول مسئولیت در قبال دیگران را دارند لذا تحت هیچ شرایطی نبایستی بدون رضایت آنها مسئولیت آنان را افزایش داد. ضمناًً در هیچ قالب حقوقی نمی توان مسوولیتی را بدون اراده فرد بر او تحمیل کرد. لذا قانونگذار در ماده ۹۴ ل.ا.ق.ت پیش بینی نمود که اکثریت نمی توانند تحت هیچ عنوان موجب افزایش تعهدات صاحبان سهام شوند. علاوه بر ماده ۹۴ ل.ا.ق.ت قانونگذار در یک ماده دیگر هم به ممنوعیت ایجاد تعهد برای صاحبان سهام اشاره کرده است.
در ماده ۱۵۹٫ ل.ا.ق.ت آمده افزایش سرمایه از طریق بالا بردن مبلغ اسمی سهام موجود در صورتی که برای صاحبان سهام ایجاد تعهد کند ممکن نخواهد بود مگر آنکه کلیه صاحبان سهام با آن موافق باشند بدیهی است اگر کلیه سهامداران با افزایش تعهد و یا ایجاد تعهد موافق باشند افزایش تعهد و یا ایجاد تعهد مانعی نخواهد داشت.
مسئله افزایش تعهدات ماده ۹۴ و ایجاد تعهد در ماده ۱۵۹ ل.ا.ق.ت دو موضوع جداگانه است ولی نکته مشترک آن که هر دو مورد فقط با توافق کلیه سهامداران عملی می شود.
۱۱) ممنوعیت تصرف در وجوهی که بابت افزایش سرمایه تادیه شده است.
یکی دیگر از موارد محدودیتهای مجامع عمومی مربوط به ماده ۱۸۴٫ ل. ا. ق. ت است برابر این ماده، تازمانیکه افزایش سرمایه به ثبت نرسد مجامع عمومی نمی توانند در رابطه با وجوه واریزی بابت افزایش سرمایه به لحاظ آنکه هنوز در مالکیت شرکت مستقر نشده است اتخاذ تصمیم نمایند.
علت نیز واضح و روشن است تا زمانیکه افزایش سرمایه به ثبت نرسد، مبالغ واریزی کماکان متعلق به پذیره نویسان و یا خریداران سهام جدید است. اینان در قبال واگذاری سهام حاضر به پرداخت مبلغ شده اند. سهامی که هنوز کار واگذاری آن به پایان نرسیده است در این راستا ماده ۲۶۱٫ ل. ا. ق. ت مقرر می دارد: رئیس و اعضاء هیات مدیره و مدیر عامل هر شرکت سهامی که قبل از به ثبت رسیدن افزایش سرمایه، سهام یا قطعات سهام جدید صادر نمایند به مجازات حبس و جزای نقدی محکوم می شود و بدیهی است فقط پس از ثبت افزایش سرمایه است که سهام در مالکیت پذیره نویسان و خریداران قرار می گیرد از طرفی این احتمال هم وجود دارد که بدلیل عدم فروش یا خریداری کلیه سهام، افزایش سرمایه و ثبت آن مقدور نباشد که در آن صورت پذیره نویسان و خریداران سهام جدید می توانند برابر ماده ۱۸۲ ل.ا.ق.ت اقدام به استرداد وجوه پرداختی خود نمایند.
از یکسو برابر بند ۳ ماده ۱۸۳ و ۱۸۷٫ ل. ا. ق. ت یکی از مدارک لازم برای ثبت افزایش سرمایه، ارائه اظهار نامه مبنی بر فروش کلیه سهام جدید و یا خریداری شدن کلیه سهام است. بنا بر این تا زمانیکه کلیه سهام جدید فروخته و یا خریداری نشود ارائه اظهار نامه مقدور نیست.
دلیل پرداخت تمامی مبالغ سهام جدید در هنگام پذیره نویسی واضح و روشن است چون شرکتی که به منظور بر آورده ساختن اهداف خود مبادرت به افزایش سرمایه می کند ، نیارمند سرمایه جدید به میزان مشخصی است یعنی اینکه شرکت بعد از انجام کارشناسی و بر آورد مبلغ مورد نیاز ، اغلب به مقدار احتیاج خود نه مازاد بر آن اقدام به ازدیاد سرمایه می کند ، به همین خاطر برای رسیدن به اهداف خود به تمامی مبالغ افزایش سرمایه نیاز دارد تا بتواند به مطلوبی که افزایش سرمایه مد نظر داشته دست یابد.
بنا بر این در اینگونه موارد چون ثبت افزایش سرمایه مقدور نیست و پذیره نویسان و خریداران سهام می توانند مبالغ پرداختی خود را مسترد نمایند لذا قانون گذار هرگونه دخل و تصرف در وجوه واریزی بابت افزایش سرمایه را تا زمان ثبت افزایش سرمایه ممنوع اعلام کرده است.
از نظر اقای دکتر اسکینی «اگر خوب در مقررات لایحه قانونی ۱۳۴۷ راجع به افزایش سرمایه تدقیق کنیم در می یابیم که افزایش سرمایه نوعی تشکیل جزئی شرکت است و بنا بر این هر گاه سرمایه شرکت بطور کامل پذیره نویسی نشود شرکت تشکیل نمی شود.همین طور اگر افزایش سرمایه بطور کامل پذیره نویسی نشود تشکیل جزئی شرکت تحقق پیدا نمی کند»۱
در رابطه با استرداد مبالغ توسط پذیره نویسان سهام جدید در شرکت های سهامی عام در ماده ۱۸۲٫ ل. ا. ق. ت آمده: هر گاه افزایش سرمایه شرکت تا نه ماه از تاریخ تسلیم طرح اعلامیه پذیره نویسی مذکور در ماده ۱۷۴ به مرجع ثبت شرکت ها به ثبت نرسد به در خواست هریک از پذیره نویسان سهام جدید، مرجع ثبت شرکت که طرح اعلامیه پذیره نویسی به آن تسلیم شده است گواهی نامه ای حاکی از عدم ثبت افزایش سرمایه شرکت صادر و به بانکی که تعهد سهام و تأدیه وجوه در آن به عمل آمده ارسال می دارد تا اشخاصی که سهام جدید را پذیره نویسی کرده اند به بانک مراجعه و وجوه پرداختی خود را مسترد دارند.
نکته ای که قانون گذار در هنگام وضع قانون جدید تجارت می بایستی لحاظ نماید مربوط به این مسئله است که به شرکت این اختیار داده شود، در صورتیکه که کلیه مبالغ افزایش سرمایه از طریق پذیره نویسی یا خرید سهام پرداخت و تادیه نشده باشد شرکت مجاز می باشد که با تشکیل مجمع عمومی فوق العاده مبلغ افزایش سرمایه را تغییر دهد یا به لحاظ پائین بودن مبالغ تهیه شده از افزایش سرمایه انصراف دهد. به عنوان مثال در شرکتی که مبلغ افزایش سرمایه آن پنجاه میلیون ریال تعیین شده است اما چهل و نه میلیون ریال آن تأمین شده است، این اختیار بایدبه شرکت داده شود تااز مبلغ واریز شده به نفع شرکت استفاده نماید، چه بسا با این اقدام شرکت بتواند خود را از انحلال نجات دهد بنابر این منطقی نیست که به صرف عدم فروش قسمت اندکی از سهام عرضه شده، موضوع افزایش سرمایه را منتفی بدانیم.
۱۲)ممنوعیت اجازه رای دادن به اشخاصی که در هنگام افزایش سرمایه، سهام جدید برای آنان در نظر گرفته شده است.
برابر ماده ۱۶۸ ل. ا. ق. ت در هنگامی که افزایش سرمایه از طریق صدور سهام جدید به عمل می آید چنانچه سلب حق تقدم در پذیره نویسی سهام جدید از بعضی از صاحبان سهام به نفع بعضی دیگر انجام شود سهامدارانی که سهام جدید برای تخصیص به آنها در نظر گرفته شده است حق ندارند در اخذ رای درباره سلب حق تقدم سایر سهامداران شرکت کنند. لذا مجمع عمومی فوق العاده نمی تواند با اکثریت آراء تصویب نماید که اینگونه اشخاص در جلسه حق رای داشته باشند این امر خلاف اصل تساوی حقوق سهامداران است.
۱۳) ممنوعیت خرید سهام شرکت توسط خود شرکت
در این زمینه ماده ۱۹۸٫ ل. ا. ق. ت مقرر می دارد که: «خرید سهام شرکت توسط همان شرکت ممنوع است . » علت ممنوعیت خرید سهام شرکت، توسط شرکت این است که غالبا چنین عملی در مواقعی صورت می گیرد که شرکت از وضعیت چندان مطلوبی برخوردار نیست و می خواهد قبل از اینکه سرمایه اش بین طلبکاران تقسیم شود آن را به سهامداران شرکت بازگرداند. برای رسیدن به همین منظور سهام بعضی از صاحبان سهام را خریداری می کند و سهام خریداری شده را باطل می کند ، حال آنکه سرمایه شرکت وثیقه تعهدات شرکت است تا طلبکاران شرکت در صورت لزوم بتوانند طلب خود را از سرمایه مزبور برداشت نمایند. و چنین عملی باعث می شود تا احتمالا طلبکاران نتوانند به طلب خود دست پیدا کنند. قانونگذار برای مقابله با چنین عملی قانون فوق را وضع کرده است و به شرکت اجازه نداده است از این طریق مبادرت به کاهش سرمایه نماید. دلیل دیگری که درباره ممنوعیت خرید سهام شرکت توسط شرکت آورده می شود این است که در صورت خرید سهام شرکت توسط شرکت، سرمایه شرکت تقلیل پیدا می کند بدون آنکه کاهش سرمایه اگهی شود[۸۴].دلایلی که در جهت حمایت از قانونگذار مبنی بر ممنوع بودن کاهش سرمایه از طریق خرید سهام شرکت ارائه شده ، حداقل در بعضی موارد کارایی ندارد و موجه نیست. به عبارت دیگر در بعضی مواقع کاهش سرمایه از طریق خرید سهام شرکت نه به نفع سهامدارات شرکت است و نه اینکه از وثیقه طلبکاران شرکت می کاهد. همچنین سرمایه شرکت نیز بطور مخفیانه کاهش پیدا نمی کند.
در مواقعی که شرکت در وضعیت مطلوبی به سر می برد ولی با این حال مبادرت به خرید سهام خود می کند دیگر نفعی برای سهامداران شرکت متصور نیست تا گفته شود سهامداران با خروج از شرکت وضع بهتری را برای خود به وجود خواهد آورد همچنین اگر شرکت معادل منافع و ذخایر اختیاری خود مبادرت به خرید سهام نماید، نه از وثیقه طلبکاران شرکت کاسته می شود و نه اینکه سرمایه بطور پنهانی کاهش پیدا می کند[۸۵]. پس با توجه به موارد بالا بهتر است قانونگذار ممنوعیت کاهش سرمایه از طریق خرید سهام شرکت توسط خود شرکت را محدود به مواردی سازد که به حقوق اشخاص ثالث لطمه وارد می شود و در سایر موارد شرکت را مجاز بداند که از طریق خرید سهام مبادرت به کاهش سرمایه نماید. به عنوان مثال اگر سرمایه شرکتی در هنگام تاسیس بیش از حد مورد نیاز براورد شده باشد باید بتوان شرکت را مجاز دانست که از طریق خرید سهام خود مبادرت به کاهش سرمایه نماید. البته با این شرط که ثابت نماید به حقوق اشخاص ثالث لطمه ای وارد نخواهد شد.
۱۴) محدودیت در افزایش سرمایه
درست است که اکثریت سهامدارن اختیار افزایش سرمایه شرکت را دارند ولی این اختیار در مواردی محدود می شود :

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

عکس مرتبط با اقتصاد

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

بابام تو آسمونهاست
(قاسم نیا، ۱۳۶۸، ص ۱۲)

شعر بالا، یکی از نمونه های ترکیب تصاویر پارادوکسی «اندوه و شادی» در شعر کودک است و در حوزهی عاطفه حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این سروده بیشترین موفقییت خود را مدیون سبک بیان و آفرینش زبان کودکانه با ترکیب دو یا سه گونه زبان، در ساختار هنری است. علاوه بر اینها ، شگردهای هنری دیگری در این شعر، آن را به سمت یکی از موفقترین اشعار کودکانهی زمانهی خویش هدایت کرده است. در درجهی اوّل، کاربرد واژهی کودکانه «بابام» که بر مالکیت طلبی کودک هم اشاره دارد، زبان را به حوزهی زبان کودکانه پیوند میدهد. ساختارگزارههای شاعرانه از ترکیب دومقولهی «خبر و انشا» (جمله ی خبری و امری) تشکیل شده است،که در کنار همه تلفیق زیبایی از ترکیب دو حوزهی کلام ایجاد کردهاند. علاوه بر آن، ساختار منظم و هنری بندهای متعلّق به حوزهی زبان معیار کودکانه و زبان متعلّق به حوزهی فولکور و محاوره، ساخت ویژهای از زبان ارائه کرده که به رفتاری تازه انجامیده است.
در تأملّی دقیقتر ، میتوان گفت که بافت زبانی این شعر، از ترکیب سه یا چهار نوع زبان ایجاد شده است: زبان معیار کودکانه، زبان محاوره متعلّق به قلمرو فولکور و زبان رسمی که در ساختار شکنی کامل بافت زبان، میتوان آنها را از هم متمایز کرد:
بند اوّل: زبان معیار کودکانه: نگاه بکن به آن جا /بابام شده ستاره/ از آسمان می کند/ به سوی من اشاره
بند دوم: فولکور + زبان معیار کودکانه:
کلاغ پر/ گنجشک پر/ ستاره های شب پر f فولکور/ با ابر پاره پاره، بابام شده همسفر، معیار کودکانه
بند سوم: زبان معیار کودکانه
بند چهارم: فولکور + زبان رسمی + زبان معیار کودکانه:
کلاغ پر/ گنجشک پر/ کبوتر از قفس پر fفولکور
سایه به سر ندارم f زبان رسمی
رفته از این جا پدر f زبان معیار کودکانه
بندچهارم: زبان معیار کودکانه + شعار + زبان عاطفی کودکانه
نگاه بکن به این جا/ این گل پرپر ماست/ گریه نمی کنم من/ بابام تو آسمآن هاست
علاوه بر این، شاعر با تکرار ریتمیک عبارت، «به آن دور و به آن دور» که در ادامه آن از «سوار شدن بر قایق نور» خبر داده شده است، به خلق نوع تازهی دیگری از رفتار زبان موفق شده که به گونهای تجربه دیداری و همسنگی آوایی و معنایی انجامیده است؛ چرا که «قایق سواری» بر موج، با نوعی نوسان و بالا و پایین رفتن ملایم همراه است که با ریتم ناشی از ترکیب و تکرار دو عبارت «به آن دور و به آن دور» در هماهنگی کامل است.
ب) برجسته سازی واژگانی
گاهی در زبان معیار، یک یا چند واژه که متعلّق به حوزهی دیگری از زبان، به ویژه، زبان عامیانه و محاورهاند، نوعی برجسته سازی در حوزهی واژگان ایجاد میکنند، که اغلب به خلق بافت زبانی و هنری تازه میانجامد. ساخت واژه های جدید یکی از این گونه است؛ همانند:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

عاقبت آن برکه
خشکسالی را دید
خیلی آبش کم شد
آن هم آلوده به گل
لاشهی ماهیها
بود بر رویش ول
(شعبانی، ۱۳۷۰، ص ۱۰)

«ول بودن» به جای «رها بودن» و «لاشه» به جای «جسد»
– گاهی نیز شاعر، با به کارگیری کلمات مشتق جدید، سعی در برجسته سازی مینماید؛ همانند:

مادرم میگفت نور شهر ما
زرد بود و آتش و خمپاره بود
چشم من میگشت در پس کوچهها
زیر آتشبارها آواره بود
(وحیدی صدر، ۱۳۸۶، ص ۲)

کلمهی آتشبارها، کلمهی جدیدی است که شاعر از آن سود جسته است.
– به کار بردن قیدهای عامیانه و جدید نیز، از دیگر روش های برجسته سازی واژگانی است؛ همانند:

 

 

 

 

 

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

ابلاغ و اعلان انتظارات و شاخص ها به ارزیابی شونده:

در روش های متداول ارزیابی عملکرد معمولاً بدون اینکه ارزیابی شونده از شاخص های ارزیابی مطلع باشد، ناگهان با نمرات و قضاوت های ارزیابی روبرو می شود. اگر هدف اساسی ارزیابی را رشد و توسعه ارزیابی شونده بدانیم، بنابراین ضرورت دارد که قبل از شروع دوره ارزیابی انتظارات مورد نظر در قالب شاخص ها به پرسنل سازمان اعلام گردد تا آنها بتوانند برنامه ریزی، سازماندهی، برقراری ارتباط مناسب و سایر فرآیندهای عملکرد مورد انتظار را محقق نمایند.
۵٫ سنجش و اندازه گیری از طریق مقایسه عملکرد واقعی پایان دوره ارزیابی، با استاندارد مطلوب از قبل تعیین شده:
در این مرحله فعالیت ها و دستاوردهای کارکنان سازمان در ارتباط با هر شاخص مورد سنجش قرار می گیرد. همچنین برای هر شاخص، عملکرد واقعی را با بهره گرفتن از مجموع واقعیت های موجود مشخص و با استاندارد عملکرد مطلوب مقایسه می کنیم و نسبت به وضعیت تحقق اهداف آن شاخص بررسی های لازم انجام می شود. در این مرحله قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدات سازمانی در راستای حصول به اهداف مورد نظر شناسایی می شوند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

۶٫ استخراج و تحلیل نتایج:

در نهایت تحلیل لازم انجام و در صورت لزوم باید اقدامات اصلاحی جهت بهبود عملکرد در آن شاخص را معین نمود. یک نکته اینکه در نتایج عملکرد، معمولاً رویکرد و دیدگاه حاکم در ارزیابی عملکرد مورد توجه خاص قرار می گیرد. مثلاً؛ اگر ارزیابی عملکرد یک فرایند مورد توجه باشد، نتایج این اندازه گیری منتهی به تعیین وضعیت مطلوب یا نامطلوب بودن عملکرد آن فرایند می گردد. اگر فرایند موجب افزایش ارزش افزوده برای سازمان شود عملکرد آن مطلوب، و گرنه علت منفی بودن عملکرد فرایند را باید بررسی کرد. برای علت یابی هم می توان از «تکنیک طراحی آزمایش ها»[۴۸] و برای کاهش خطا از «شش سیگما»[۴۹] که در سازمان های پیشرو بیشتر عملی می باشد، استفاده نمود. همچنـــین بـــرای بهبود داخلی فرایند از «روش بهبود مستمر فرایند»[۵۰] و جهت بهبود کلی و عوامل خارجی فرایند نیاز به «روش مهندسی مجدد»[۵۱]  است.
۲-۲-۱۵- شاخص ها و استانداردهای ارزیابی عملکرد:
از شاخص ها و استانداردها به مثابه قلب فرایند ارزیابی عملکرد یاد می کنند. امّا باید در نظر داشت که بین این دو از لحاظ معنایی، تفاوت‎هایی وجود دارد. شاخص ها در واقع از اهداف و استراتژی‎های شرکت گرفته می‎شوند ولیکن استاندارد در واقع شاخص هایی هستند که شرکت در آن مقادیر کمی یا کیفی مطلوبی را به عنوان هدف در نظر گرفته است (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۳۰).
۲-۲-۱۵-۱-تعریف استاندارد:
تفسیر اهداف سازمان در قالب یک بازده دقیق و قابل اندازه‎گیری را استاندارد گویند (رضائیان، ۱۳۸۰، ص ۲۴۰). در واقع استانداردهای عملکرد بیان نتایج مورد انتظار در پایان کار است. این نتیجه‎ها ممکن است عینی و یا ذهنی باشد (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۳۰).
۲-۲-۱۵-۲- تعریف شاخص:
شاخص، عددی است که از ترکیب یا تقسیم دو یا چند اندازه دیگر بدست می‎آید. با این تعریف یعنی اینکه تمامی حاصل جمع‎ها، حاصل‎ضرب‎ها و خارج قسمت‎ها، شاخص محسوب می‎شود. شاخصها، زبان گویای اطلاعات مبهم و کمّی هستند. نکته مزبور در این راستا این است که هر قدر اطلاعات جمع‎آوری شده به صورت خام و وسیع باشد، مشکل بتوان از انبوه اطلاعات مزبور، استنباط درستی بعمل آورد. شاخص ها به دو طریق ساخته می‎شوند: یکی به صورت تعریف ساده و دیگری به صورت تعریف کمیت های تطبیقی. از طریق تعریف ساده باید گفت که شاخص به عنوان تعریف معادله گونه‎ای است که طی آن یک طرف معادله برابر طرف دیگر فرض می‎شود. مثلاً وقتی از تعبیر «سوءتفاهم» تعریف درستی به عمل آید، در آن صورت می‎توان گفت که می‎توان از شاخص «سوءتفاهم» برای تحقیق‎های خود استفاده کرد. این شیوه ساخت شامل متغیرهای کیفی مانند بالا و نیز متغیرهای کمّی ساده مانند حجم فروش و… می‎شود.
شیوه دیگر آن است که تعاریف ساده کمی را به تعریف کمّی و تطبیقی تبدیل کرد. از معمول‎ترین تعریف کمی و تطبیقی «تناسب»[۵۲] می باشد. تناسب، تعریفی تطبیقی است که به علت همین ویژگی تطبیقی خود دارای کمیت‎های مقایسه‎ای است. دامنه یک تناسب معمولاً بین صفر تا یک در نوسان است. «درصد» شکل دیگری از شاخص است که با ضریب تناسب در عدد ۱۰۰ بدست می‎آید. شکل دیگر این نوع شاخص‎ها «نسبت‎ها» می‎باشند.
نسبت ها، تعاریف پیچیده‎تر دارند. تفاوت نسبت با تناسب در این نکته نهفته است که در تناسب، صورت، جزئی از مخرج کسر محسوب می‎شود و می‎توان آن را به صورت درصد نیز بیان نمود. در حالی که نسبت جزئی از مخرج کسر نیست و دو گروه یا جمعیت ناهمگون و غیر متجانس نسبت به هم مقایسه می‎شوند. یک نسبت امکان مقایسه دو عنصر غیرقابل مقایسه را فراهم می‎سازد و معمولاً عنصر یا عدد بزرگتر به عنوان مخرج کسر تلقی می‎گردد (ساده، ۱۳۷۵، ص ۱۱۲-۱۰۳).
۲-۲-۱۵-۳- انواع شاخص های عملکردی:

  1. شاخص های زمان سنجی:

شاخص هایی که میزان سروقت بودن هر یک از عملیات را بررسی می کند. محدودیتی باید برای زمان انجام این فعالیت ها تعیین شود که این محدودیت ها بر مبنای نیاز مشتریان تعیین می شوند.

  1. شاخص های اثربخشی:

شاخص هایی که میزان برآورد شدن نیازها توسط هر فرایند را نشان می دهد. (آیا ما کار درستی انجام می دهیم؟)

  1. شاخص های کارآئی:

شاخص هایی که میزان استفاده از منابع توسط هر یک از فرآیندها برای رسیدن به اهداف نهائی را نشان می دهد. (آیا ما کارها را درست انجام می دهیم؟)

  1. شاخص های بهره وری:

شاخص هایی که میزان ارزش افزوده هر فرایند بر مبنای تقسیم بندی ارزش نیروی کار و منابع مصرف شده را نشان می دهد.

  1. شاخص های امنیت:

شاخص هایی که میزان سلامت سازمان و محیط کاری کارمندان را اندازه گیری می کند (عفتی و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۲-۱۵-۴- خصوصیات شاخص های عملکرد ایده آل:
شاخص های عملکرد جهت استفاده مؤثر باید دارای مجموعه ای از مشخصات مشترک باشند که عبارتند از: واضح و قابل درک باشد، نیاز سیستم و مشتریان را به خوبی منعکس سازد، به صورت وسیع قابل استفاده باشد، باعث حصول توافق در تصمیم گیری شود، بتواند به صورت یکنواخت تفسیر شود، در تفسیر نتایج قوی باشد، قابل انطباق با دیگر شاخص ها باشد و اجرای آن از لحاظ اقتصادی به صرفه باشد (محمد فام، ۱۳۸۹، ص ۳).
۲-۲-۱۵-۴-۱- شاخص های مطلوب عملکرد از نظر پیتر دراکر:
«دراکر» معتقد است که برای اندازه‎گیری عملکرد شرکت‎ها همانطور که بیشتر مدیران اجرایی دریافته‎اند، فرمول معجزه‎آسایی وجود ندارد. ولیکن وی ۵ معیار مهم؛ توان رقابتی (در بازار)، نوآوری، بهره وری، وضعیت نقدینگی و پول در گردش و توان سودبخشی را برای سمت و سوق دادن به عملکرد شرکت کافی می‎داند (دراکر، ۱۳۷۳، ص ۳۵۲-۳۴۷).
۲-۲-۱۵-۴-۲- خصوصیات شاخص های عملکرد از نظر گلوبرسون:
«گلوبرسون» یکی از محققانی است که در زمینه شاخص های ارزیابی عملکرد پیشنهادهایی به شرح زیر ارائه داشته است، که عبارتند از:

عکس مرتبط با اقتصاد

  1. شاخص های عملکرد باید از اهداف سازمان منشعب گردند.
  2. شاخص های عملکرد باید امکان مقایسه سازمان هایی را ایجاد کنند که در یک صنعت مشابه فعالیت می کنند.
  3. هدف هر یک از شاخص های عملکرد باید واضح و روشن باشد.
  4. گردآوری اطلاعات و روش های محاسبه هر یک از شاخص ها باید به روشنی تعریف گردند.
  5. شاخص های عملکرد نسبتی بر اعداد مطلق ارجحیت دارند.
  6. شاخص های عملکرد باید تحت کنترل واحد سازمانی مورد ارزیابی باشند.
  7. شاخص های عملکرد باید از طریق مباحثه و بررسی نظرات افراد درگیر نظیر مشتریان، کارکنان و مدیران انتخاب شوند.
  8. شاخص های عملکرد عینی نسبت به شاخص های عملکرد ذهنی ارجحیت دارند. (کریمی، ۱۳۸۵، ص ۲۷-۲۲)

۲-۲-۱۵-۴-۳- اصول شاخص های عملکرد از نظر ماسکل:
«ماسکل» هفت اصل زیر را برای شاخص های ارزیابی عملکرد پیشنهاد می کند که عبارت است از:

  1. شاخص های عملکرد باید به طور مستقیم به استراتژی شرکت مربوط شوند.
  2. شاخص های عملکرد غیر مالی نیز باید مورد توجه قرار گیرند.
  3. شاخص های عملکرد در موقعیت های مختلف متفاوتند و هر شاخص برای همه واحدها مناسب نیست.
  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

لفظ” صبا “(مستعار) و حقیقت آن مستعارله است متعارمنه( انسان )محذوف است امّا ملایم آن” می گوید” آمده است استعاره مکنّیه تخیّیلیه است تخیّیل یکی از ملایمات و لوازم مستعارمنه برای مستعارله (مشبه) اسناد مجازی و از باب استعاره است.
گرچه باد است…: کنایه است (ایما)( مکنیٌ به ولازم) از” بیهوده گفتن و غیر قابل اعتبار بودن” در یکی از زیبایی های بیت رابطه ی باد (در کنایه) با صبا است که در محور تداعی معانی واژگان ( باد،صبا را تداعی می کند)از یک نسخ و جنس اند.
پیش از مصراع دوم نیز زمینه را برای ارائه یک استعاره آماده کرده است و آن” پرسیدن” شاعر از باد صبا است.
۳-۶۱-استعاره مکنیّه و مصرحّه
غنچه چون زر دارد، ار خوش دل بود عیبش مکن
راستی راهرچه بینی در جهان با زر خوش است
(خواجو:۸۷)
“زر” استعاره ی مصرحّه ی مجرّده است از “پرچم های سرخ و زرد” گل سرخ. لفظ زر مستعار است. جامع : سرخی و زرد چشم نواز پرچم های گل سرخ و نیز رنگ طلا که چشم نواز است. غنچه زر دارد: استعاره ی مکنیّه ی تخییلیّه است. “داشتن” ملایم، مستعارٌمنه محذوف و غنچه” مستعارٌله است.
“دل خوش بودن” نیز ملایم استعاره ی مکنیّه است. “عیب کردن” نیز هم پایه با همان ملایم پیشین و متعلّق به استعاره ی مکنیّه است.
۳-۶۲-استعاره مکنیّه و تشبیه
می پزد سودای دربانی تو خسرو انجم که شاهی روشن است
(همان:۱۰۰)
خسرو انجم : استعاره ی مصرحّه است از خورشید. ضمناً “خسروانجم” را که شاه است با صفت “روشن” پیوند داده که ایهام وصفی است و به دو معناست : الف) درخشان. ب) براستی روشن است که خسروانجم شاه است ضمناً یار را در مقام تشبیه نه تنها برتر دانسته بلکه خسروانجم را مانند دربانی در برابر یار دانسته است.
۳-۶۳-استعاره و تشبیه بلیغ(محسوس به محسوس)
بود از خروش مرغ صراحی،سماع من وز سوز سینه هر نفسم جز فغان نبود
(همان:۲۲۴)
مرغ صُراحی :صراحی (تُنگ شراب که گلوی دراز و نازک و باریک دارد و به هنگام ریختن می از صُراحی به جام، قُلقُل و بُلبُله دارد و شاعر از آن به” خروش مرغ صُراحی” یاد می کند ،چرا که مرغ (همچون خروس) ،خروش بر می آورد و اصولاً خروس از نظر واژه شناسی، همان” خروش” ا ست و خروش مرغ در شعر خیام و دیگران نیز آمده است خروش برای صدای ساز ها همچون چنگ و بربط ورود نیز به کار می رود خروش بر می آورد و مرغ صُراحی نیز به هنگام خالی شدن از گلوگاهش به جام خروش بر می آورد .
نکته زیبا و قابل توجه در شعر خواجو این است که تشبیه و استعاره را، لطیف و دل نشین در هم آمیخته است:
اِسناد خروش به مرغ ،در معنای حقیقی و موضوع له است اما خروش مرغ صراحی، معنای آن غیرحقیقی و غیر موضوع له است نکته ی بلاغی ترکیب در این است که” خروش” را به صُراحی نسبت دهیم و از آن مطلق صدای صراحی را اراده کنیم، بدین صورت نخستین برخورد بلاغی با خروش مرغ صُراحی از نوع استعاره مکّنیه تخیّیلیه و در نوع دوم تنها خروش استعاره محققه مجّرده است.
۳-۶۴-استعاره ی مکنّیه و کنایه
یاد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود
باده چشم عقل می بست و در دل می گشود
(همان:۲۲۰)
در “دل در دست “هم مجاز به کار رفته است و هم در مجموع ترکیب کنایه بعید تلویح به جهت فهم نسبتاً ترکیب
امّا مجاز: “در دست” در ترکیب یاد شده به معنای” در حکم و فرمان و مطیع “است. چه دست عامل تحفّظ و تمسّک و تصاحب است( مجاز به علاقه ی آلیّه که” دست” باشد.)
کنایه :” دل در دست (مکنیٌ به لازم )کنایه وصفی است از آنکه دلش مطیع فرمان و در حکم باشد مکنیٌ عنه و ملزوم
چشم عقل: اِسناد” چشم “به عقل از باب مجاز بالا ستعاره است .”چشم” ملایم مستعارمنه (انسان) است و عقل( مستعار له ) و لفظ آن مستعار است. ضمناً این استعاره ی مکّنیه خود نوعی کنایه است و مکنیٌ عنه آن عدم هشیاری و توجه به ظواهر است.
در دل می گشود یعنی” چشم دل را می گشود” حذف ملایم به قرینه لفظی .”چشم دل “نیز استعاره ی مکنّیه است مانند” چشم عقل”.
۳-۶۵-استعاره ی مطلقه و تشبیه
در داد شرابی ز لب لعل و مرا گفت در مجلس ما،بی می نوشین نتوان بود
(همان:۲۲۵)
لب لعل:لب را به لعل (مفرد به مفرد) و( محسوس به محسوس)مانند کرده است.
وجه شبه:رنگ سرخ و دل چسبی و دل نشینی مشبه و مشبهٌ به هر کدام به گونه خود.
شراب:استعاره ی مصرحه از بوسه (مستعارمنه)است. لفظ “شراب” مستعار و حقیقت آن در متن استعاره مستعارله است.
جامع :لذت بخشی مشبه و مشبهٌ به که در ژرف ساخت استعاره موجود است (شراب و بوسه)در مصراع دوم” می نوشین” استعاره ی مصّرحه مطّلقه است ،و چه نشانه هایی از قراین و ملایمات.
لب لعل:لب را به لعل (مفرد به مفرد) و( حسی به حسی)مانند کرده است.
وجه شبه:رنگ سرخ و دل چسبی و دل نشینی مشبه و مشبه به هر کدام به گونه خود.
شراب:استعاره مصرحه از بوسه (مستعارمنه)است لفظ شراب مستعار و حقیقت آن در متن استعاره مستعارله است.
جامع :لذت بخشی مشبه و مشبه به که در ژرف ساخت استعاره موجود است (شراب و بوسه)در مصراع دوم می نوشین استعاره مصرحه مطلقه است چه نشانه هایی از قریان و ملایمات.
مشبه و مشبهٌ به هر دو را داراست.
لب ملایم مشبه (بوسه) و” مجلس ما “و صفت” نوشین “از ملایمات مشبهٌ به (شراب)است.
فصل چهارم
مجاز
۴-مجاز
۴-۱-مجاز
بحث مجاز در صور بلاغی برای بیان و تبیین استعاره که خود مهمترین نوع مجاز است، مطرح می کنند. توضیح این است که در بیان فقط ابزار تصویر ساز و مخیّل مورد نظر است و از میان انواع گوناگون مجاز، فقط استعاره است که تصویرساز و خیال پرداز است.
از طرفی، مجاز ویژه و مخصوص زبان ادبی نیست و در زبان ارجاعی و روزمرّه نیز کاربرد دارد.(پورنامداران،۱۴۲:۱۳۸۶)
مجاز، خود اقسامی دارد که در صور بلاغی، مجاز لغوی مورد نظر است.
مجاز لغوی آن است که در زبان ادبی واژه ای در معنی اصلی خود به کار نرود مانند «سر» در معنای «موی سر» در جمله: امروز سرم را اصلاح کردم.
مجاز لغوی را بر اساس انواع علاقه، تقسیم بندی می کنند. اینک انواع مجاز لغوی را بر اساس همین تقسیم بندی پی می گیریم:
۴-۱-۱-علاقه کل و جزء
به این معنا که بتوان کل را در معنی جزء یا جز را در معنی کل به کار برد (شیمسا، ۱۳۸۱، ۲۲).
الف: ذکر کل و اراده ی جزء
آب صافی شده است خون دلم خون تیره شده است آب سرم
مسعود سرم
چنانکه ملاحظه می شود، مراد از “آب سر”، آب چشم است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

از نظر توانایی ایفای تعهدات شاخص های؛ ۱- نسبت کل بدهی ها به کل دارایی ها، ۲- نسبت دارایی های جاری به بدهی های جاری و ذخایر فنی، ۳- نسبت دارایی های نقدی به بدهی های جاری و ذخایر فنی.
از نظر شفافیت گزارشگری مالی شاخص؛ تعداد بندهای گزارش حسابرسی و بازرسی قانونی.
و آخرین دیدگاهی که در این خصوص مورد توجه قرار می گیرد، نحوه ارائه خدمات و رضایت مشتریان و رعایت مقررات و تشریفات قانونی در خصوص برگزاری مجامع عمومی سالیانه می باشد.
مطالعه ۱۱: مطالعه امیری و همکاران
مقاله آقایان مقصود امیری، نادر مظلومی و محسن حجازی با بهره گرفتن از مدل کارت امتیازی متوازن و روش ویکور، شرکت های بیمه را رتبه بندی و ارزیابی می کند. این پژوهش به دنبال شناسایی شاخص ها و اهمیت آنها در مدل ارزیابی عملکرد متوازن جهت ارزیابی شرکت های بیمه و چگونگی رتبه بندی هر یک از شرکت های بیمه با توجه به شاخص ها پس از تحلیل عاملی و روش ویکور می باشد.
در این مقاله از مدل کارت امتیازی متوازن برای دست یابی به شاخص ها استفاده گردیده که در این راستا از ادبیات پژوهش و نظرات خبرگان و کارشناسان جهت شناسایی شاخص ها و از مدل جبرانی روش های MADM جهت استقلال شاخص ها و از تحلیل عاملی جهت دست یابی به شاخص های نا هم بسته استفاده گردیده است.
در این مقاله اشاره شده است که وزارت امور اقتصاد و دارایی ایران در سال ۱۳۸۲ شرکت های بیمه دولتی ایران را با بهره گرفتن از معیارهای عملکردی مالی، رشد، نقدینگی، سودآوری و ساختار سرمایه با بهره گرفتن از تکنیک تحلیل پوششی داده ها رتبه بندی نموده است. (وزارت امور اقتصادی و دارایی،۱۳۸۳)
لازم به ذکر است که علاوه بر وزارت امور اقتصادی و دارایی، سازمان مدیریت صنعتی نیز به رتبه بندی شرکت های ایرانی اقدام نموده است و بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران نیز چند سالی است که با نگاه تخصصی تر به این موضوع جهت رتبه بندی شرکت های بیمه ایران اقدام نموده است.
شروع این پژوهش با تعیین شاخص های ارزیابی شرکت های بیمه است یعنی در اصل ابزار اصلی فرایند رتبه بندی شاخص های مختلف می باشند. با توجه به ضرورت اندازه گیری شاخص هایی غیر از شاخص های مالی، در این پژوهش تعیین شاخص ها بر اساس شاخص های کارت امتیازی متوازن انجام شده است. در این پژوهش برای تعیین وزن هر یک از شاخص های ارزیابی علاوه بر روش آنتروپی شانون، از نظر خبرگان و کارشناسان استفاده گردیده است. این شاخص ها عبارتند از:
شاخص ها در بعد مالی شامل؛ ۱- درصد تغییر در حق بیمه تولیدی، ۲- نسبت جاری، ۳- نسبت آنی، ۴- نسبت بدهی، ۵- دوره متوسط وصول طلب، ۶- نسبت گردش منابع سرمایه ای، ۷- نسبت گردش مجموع دارایی ها، ۸- نسبت سود به فروش (حاشیه سود)، ۹- بازده مجموع دارایی ها، ۱۰- ضریب خسارت، ۱۱- رشد سود قبل از کسر مالیات، ۱۲- بازدهی کل سرمایه گذاری.
شاخص ها در بعد مشتری شامل؛ ۱- درصد تعداد نمایندگی ها به کل نمایندگی های بیمه کشور، ۲- درصد تعداد شعب به کل شعب بیمه کشور، ۳- رشد تعداد مشتریان، ۴- رشد تعداد نمایندگان، ۵- رشد تعداد شعب، ۶- سهم از بازار حق بیمه تولیدی، ۷- سهم از بازار تعداد بیمه نامه های صادر شده.
شاخص ها در بعد فرایند داخلی شامل؛ ۱- نسبت سود خالص به تعداد پرسنل، ۲- رشد هزینه های اداری و پرسنلی، ۳- نسبت هزینه های اداری به حق بیمه عاید شده، ۴- نسبت هزینه های اداری و عمومی و کارمزد.
و شاخص ها در بعد رشد و یادگیری شامل؛ ۱- شاخص تحصیلات کارکنان، ۲- شاخص کیفیت کارکنان، ۳- افزایش نیروی انسانی، ۴- میزان سرمایه گذاری.
مطالعه ۱۲: مطالعه عباس زادگان
این مقاله درصدد ارائه تصویر بهتری از عملکرد صنعت بیمه و آثار آن در بازار سرمایه کشور می باشد شاخص های ارزیابی معرفی شده در این تحقیق، شاخص های ارزیابی مالی صنعت بیمه می باشد که از عوامل مهم توسعه یافتگی بازار بیمه در هر کشور محسوب می شود. این شاخص ها عبارتند از: ۱- میزان حق بیمه دریافتی، ۲- ضریب نفوذ بیمه (نسبت حق بیمه به تولید ناخالص داخلی)، ۳- حق بیمه سرانه، ۴- درصد سرمایه گذاری به کل دارایی، ۵- سهم حق بیمه های کسب شده در بازار بیمه های اموال و اشخاص، ۶- تعداد شرکت های بیمه فعال اعم از داخلی و اتکائی.
مطالعه ۱۳: مطالعه صفوی و فلاحتی
در مقاله آقای بیژن صفوی و خانم منیژه فلاحتی ابتدا مهمترین شاخص های عملکردی مالی شرکت های بیمه معرفی و تشریح گردیده است و سپس بر اساس شاخص های شرکت های بیمه مورد نظر مورد رتبه بندی قرار گرفته اند. به منظور شناسایی رتبه و جایگاه مشخص هر شرکت بیمه و قابلیت مقایسه تطبیقی آنها از روش تاکسونومی عددی استفاده شده است. شاخص های معرفی شده در این مقاله به چهار شاخص مالی و یک شاخص کارآئی دسته بندی گردیده اند.
شاخص های مالی عبارتند از: ۱- نسبت بدهی (نسبت کل بدهی ها به کل دارایی ها)، ۲- نسبت پوشش (نسبت دارایی های قابل قبول به حق بیمه های صادره)، ۳- نسبت سود کل به درآمد کل، ۴- نرخ بازده سرمایه گذاری ها (نسبت سود به کل دارایی ها) و شاخص کارآئی، ضریب خسارت می باشد.
مطالعه ۱۴: مطالعه علی رضایی
در مقاله آقای محمد رضا علی رضایی دو هدف دنبال می شود: اول ارزیابی شعب و تعیین شعب کارآ و دوم ارائه طریق برای کارا شدن شعب ناکارآ. بدین منظور از روش تحلیل پوششی داده ها استفاده شده است. انواع شاخص های ارزیابی معرفی شده در این مقاله عبارتند از :
۱ – کل حق بیمه های دریافتی (تولید)، ۲- تعداد کل بیمه نامه های صادر شده، ۳- تعداد بیمه نامه های غیرزندگی صادره شده، ۴- کل خسارت پرداختی، ۵- تعداد کل موارد خسارت پرداختی، ۶- تعداد موارد خسارت پرداختی در کلیه بیمه نامه های غیرزندگی، ۷- تعداد کل کارکنان، ۸- تعداد کارکنان دانش آموخته، ۹- تعداد کارکنان بدون تحصیلات دانشگاهی، ۱۰- تعداد کارکنان با سابقه کم، ۱۱-تعداد کارکنان با سابقه زیاد، ۱۲-جمعیت، ۱۳- هزینه های سرمایه ای (ساختمان و تجهیزات)، ۱۴- میزان رضایت مشتریان، ۱۵- هزینه های اداری.
مطالعه ۱۵: مطالعه دانشور و همکاران
پژوهش مریم دانشور، عادل آذر و محمد رضا زالی در راستای بهبود عملکرد شعب شرکت های بیمه ای به تبیین مدلی جهت ارزیابی عملکرد شعب بیمه با بهره گرفتن از روش تحلیل پوششی داده ها پرداخته است. شاخص های این تحقیق در قالب نهاده ها و ستاده ها در ذیل اشاره شده است:
نهاده ها عبارتند از: ۱- هزینه های عمومی و اداری شعبه، ۲- مهارت نیروی انسانی شعبه، ۳- موقعیت جغرافیایی شعبه، ۴- تعداد نمایندگی های شعبه.
و ستاده ها عبارتند از: ۱- تعداد بیمه نامه های صادره شده توسط شعبه، ۲- مبلغ بیمه نامه های صادره شده، ۳- تعداد خسارت های پرداختی توسط شعبه، ۴- مبلغ خسارت های پرداختی.
مطالعه ۱۶: مطالعه مظلومی و کشوری
نادر مظلومی و مرضیه کشوری فینی در پژوهش خود به دنبال ارائه مدل ارزیابی عملکرد تلفیقی از مدل های کارت امتیازی متوازن و مدل تعالی سازمانی هستند. با بهره گرفتن از این مدل تلفیقی می توان تمام جنبه های مهم و اساسی در موفقیت سازمان را به عنوان شاخص های اصلی ارزیابی عملکرد مورد توجه قرار داد.
مطالعه ۱۷: خبرگذاری ام بی ای نیوز
در گزارش خبرنگار ام بی ای نیوز، سازمان مدیریت صنعتی در سال ۱۳۸۹ جهت رتبه بندی صد شرکت برتر ایران (اعم از تولیدی و خدماتی) از شاخص های ذیل استفاده نموده است که عبارتند از:
۱-رقم فروش، ۲- رشد فروش، ۳- فروش سرانه، ۴- دارایی، ۵- رشد دارایی، ۶- تعداد کارکنان، ۷- رشد اشتغال، ۸- سودآوری، ۹- رشد سود، ۱۰- بازده فروش، ۱۱- بازده دارایی، ۱۲- بازده ارزش ویژه، ۱۳- گردش دارایی، ۱۴- نسبت مالکانه، ۱۵- صادرات، ۱۶- صادرات سرانه، ۱۷- نسبت جاری، ۱۸- نسبت بدهی، ۱۹- نسبت خالص وجوه ناشی از عملیات به فروش، ۲۰- نسبت خالص وجوه ناشی از عملیات به سود عملیاتی، ۲۱- نسبت پوشش هزینه بهره، ۲۲- ارزش بازار، ۲۳- بازده بازار حقوق صاحبان سهام، ۲۴ – نسبتP/E ، ۲۵- نسبت P/B.
2-6-1-جمع بندی ادبیات تحقیق:
هدف از بررسی ادبیات تحقیق استخراج شاخص های اصولی و جامع جهت ارزیابی عملکرد شعب شرکت های بیمه ای می باشد. لازم به ذکر است بعد از بررسی های صورت گرفته در ادبیات تحقیق و مطالعات پژوهشگران مختلف و استفاده از نظرات خبرگان و کارشناسان صنعت بیمه پیرامون این موضوع، به جمع بندی نهائی از شاخص ها رسیدیم که در جدول (۲-۴) آورده شده است.
جدول (۲-۴) جمع بندی و مقایسه شاخص های تحقیق

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

 

 

 

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰

«انگیزه فمنیست
هوس آزادی است
نه آزادی هوس»(همان، ص۲۸۷).
«نرگس/گل زمستان است
زمستان است
گل نرگس!»(همان، ص۲۳۵).
«ترانک» گونه ای است که در بردارنده ی مفاهیم اجتماعی و انتقاد های شاعرانه از جهان پیرامون شاعر است.شعری است کوتاه در چند بند که بیشترین جلوه اش در معنا و مفهوم است. برعکس از شعرهای سپید دیگر که بیشتر جلوه شان در فرم و ساختار است.
گاهی «ترانک» را به اشتباه «هایکو» یعنی همان شعر کوتاه ژاپنی که صرفاً شعری «طبیعت گرا» ست می خوانند.
«ترانک» یک تلنگر است بر شیشه ی ذهن مخاطب تا اندکی متأثر شود و به فکر فرو رود. در بعضی از ترانک های کافی، ویژگی فرمی خاصی هم لحاظ شده است؛ مثلاً:
«زن مداد می کشد
مرد داد نمی کشد
مرد کشیده است و
دراز کشیده است»(کافی، ۸۷، ص۲۵۸).
در بند دوم، خواننده انتظار دارد بعد از واژه «داد»، مثل بند اول، فعل«می کشد» بیاید؛ اما شاعر هنجارشکنی کرده و به جای فعل «می کشد»، «نمی کشد» آورده است؛ البته این تغییر فرم در بیشتر ترانک ها لحاظ نمی شود و عمدتاً شاعران ترانک سرا به همان معنا و محتوا توجه دارند.
«این شعرها که در حجمی اندک و اندازه ای کوتاه پدید آمده اند در مقایسه با سروده های بلند معاصر، شبیه رباعی و دوبیتی هستند؛ در مقایسه با قصیده و مثنوی در شعر گذشته»(حسن لی، ۱۳۸۳، ص۲۴۹).
از دیگر تحولات در حوزه ی فرم و ساختار آشنا زدایی در آغاز و پایان، یعنی آغاز ناگهانی و پایان بی پایان شعراست؛ گو این که شاعر فکر می کند مخاطب تا این جای داستان را می داند و باید بقیه داستان را برایش بازگو کند.
محمدکاظم کاظمی در غزلی ماندگار در وصف شهید این آشنا زدایی را به شکل زیبایی ارائه می دهد:
«و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتّی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه ی سنگرت را»(کاظمی، ۱۳۸۳، ص۷۹).
می بینیم که شاعر به تغافل، می کند که مخاطب می داند شهید وصف شده در این شعر، از کجا به جبهه اعزام شده و چه اتفاقاتی در جنگ برای او افتاده است و تا قبل از لحظه شهادت چه کارهایی می کرده است.
یکی دیگر از تحولات در حوزه فرم و ساختار، پیدایش «شعر نثر» است. پس از ظهور نیما و صدور فرمان آزادی شعر از تمامی قید و بندهای گذشته از جمله وزن، قافیه و تساوی مصرع ها کم کم «شعر نثر» یا «شعر منثور»پدید آمد؛ شعر منثور از تمام قیدهای شعر کلاسیک آزاد شده و در ظاهر هیچ تفاوتی با نثر ندارد.
«نه تو از راهی که رفته ای برمی گردی/نه من پشیمان می شوم/ از دوباره خوانی این اشک ها/ گیرم گلوله از شقیقه ی تو/ شلیک شد به تپانچه/ گیرم تقویم از ۲۰۰۱ برگشت/ به ۱۹۸۰/ نه تو از راهی که رفته ای برمی گردی/ نه من شک می کنم در سرایش نامت… (قزوه، ۱۳۸۷، ص۳۷۷).

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۳-۴- دگردیسی شعر در صورخیال

به عقیده ی قدما، یکی از مرکزی ترین ستون های ایوان و بنیادی ترین عناصر ساختمان شعر، صورت های خیالی است.«صورت های خیال، علاوه بر آن که زبان شعر را به سهم خود از زبان نثر متمایز می کنند، و مثل موسیقی شعر، ظرفیت زبان را برای برانگیختن عاطفه افزایش می دهند. انواع مجازها و تصویرهای شاعرانه هم در مکتوم کردن معنی و هم در گسترش دادن معنی در ذهن، به شرط آن که به جا و مناسب به کار روند نقش اساسی دارند. صور خیال سبب می شود که جهانی که شاعر در شعر عرضه می کند، با جهان واقعی که مابه آن عادت کرده ایم، تفاوت پیدا کند و همین تازگی و غرابت جهان شعر که بی تردید عنصر خیال در پدید آوردن آن نقش به سزایی دارد، سبب می شود که توجه ما به متن بیشتر جلب گردد.»(شمیسا، ۱۳۷۸، ص۱۶۹).
می بینیم که آن چه سخن را از حالت گزارش و واقع نگری به سمت یک توصیف هنرمندانه جهت می دهد، قدرت خلاقیت ذهن شاعر در پرداختن به صور خیال است. صورت های خیالی باعث می شوند که دست شاعر در گسترش معنایی واژه، بازتر باشد؛ البته در شعر بعد از نیما، کم کم از صور خیال در شعر کاسته شده و کلام به سرشت اولیه خود نزدیک تر شده است.
«تخیل، هم زبان را تازه و با طراوات می کند که این نکته خود با موضوع آشنا زدایی از زبان و خلاف عادت نمودن آن به چشم خواننده ارتباط دارد، هم وسیله ی معرفت و درک حقیقی است که جز از طریق زبان شعر قابل درک و بیان نیست»(همان، ص۱۷۱).
«صور خیال(تشبیه، استعاره، تمثیل، کنایه، رمز و اسطوره) یکی از عناصر مهم شعر است که بُعدی متافیزیکی در شعر ایجاد می کند که انسان را در فضای حضور امری مقدس و در آستانه راز قرار می دهد»(همان، ص۱۷۹).
یک مورد دیگر از شعر عباس باقری، شاعر سپید سرای انقلاب اسلامی را مرور می کنیم:
«شب/ بارانی سیاهپوش را / بر تن کرد/ با چتری از ستاره در رهگذر دغدغه/ چشم انتظار ماند/ تا ماه از تارمی به کوچه درآید/ماه/ اما/ بر پلکان انتظار نیامد/ بامدادان/ انبوه عابران/ خورشید را در قرمزی حادثه دیدند / آشفته و خموش/ از تربت غریب ما می آمد»(باقری، ۱۳۷۱، ص۱۲۹).
شعری از سلمان هراتی که با تصویرسازی فصل ها، دست به کاری تازه می زند:
«زمین فقط/ پنج تابستان به عدالت تن داد/ و سبزی این سال ها/ تتمه ی آن جویبار بزرگ است../»(هراتی، ۱۳۸۶، ص۱۴۲).

۳-۵- دگردیسی شعر در حوزه معنا و محتوا

تا قبل از دوره ی مشروطه و در ادوار مختلف شعر پارسی، مفاهیمی همچون: مدح، حماسه، اسطوره، طبیعت، ستایش، عرفان، اندرز و عشق و…، رواج داشت. اما با ظهور دوران مشروطیت مفاهیم تازه ای همچون: وطن، قانون، عدالت، حقوق زنان، آزادی، دموکراسی(مشروطه خواهی) عاشورا، دین، شهادت و… وارد جریان های شعری شد که استفاده از این مضامین هنوز ادامه دارد.
بخش مهم شعر گذشته ی پارسی در خدمت دربار شاهان و بزرگان سیاسی و رجال قدرتمند بود؛ اما از دوره ی مشروطه وضع تغییر کرد و شعر، نه تنها به دربار و رجال سیاسی خدمت نکرد، بلکه هرچه توانست در برابر خودکامگی های آن ها ایستادگی کرد؛ شعر از دنیای انزوای خویش بیرون آمد و وارد جامعه و هم زبان جامعه گشت؛ بلکه جلودار جامعه، جهت ایجاد تحول اجتماعی شد.
محمد کاظم کاظمی، در غزلی انتقادی- اجتماعی می گوید:
«زبان شکر سستی کرد محصول فراهم را
و آخر آسمان واپس گرفت از ما همین کم را
من این فصل تباهی را از آن هنگام حس کردم
که مسجد نیز پنهان کرد درخویش ابن ملجم را»(کاظمی، ۱۳۸۷، ص۱۱۶)
یا در شعری دیگر علی رضا قزوه می گوید:
«نه، دیگر ساعت دیپلماسی کار نمی کند/ و سازمان ملل سوخته است/ مثل یک باطری قلمی/ حتی من فکر می کنم/ که از اهالی کوفه است/ این کوفی عنان/…»(قزوه، ۱۳۸۷، ص۳۵۵).
ویا:
«درخت سیب را می آورند/ با دست بند/ به جرمی اینکه سیب هایش را چون سنگ/ پرتاب کرده است/ درخت پرتقال را می آورند/ به جرم اینکه چرا/ میوه های امسالش خونین است/ دادگاه رسمی است/…»(همان، ص۳۶۴).
می بینم که در این سه شعر معنا، محتوا و واژگان، نسبت به گذشته دچار تحول اساسی شده اند.

۳-۶- دگردیسی شعر در حوزه ی قالب

شعر پارسی از بدو تولد تا پیش از نیما دوران بسیار باشکوهی را پشت سر گذراند و یکی از بلندترین قله های رشته کوه شعر عالم را پدید آورد. می توان ادعا کرد، اهل ادب در جهان با نام فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی آن قدر آشنا هستند که با نام بزرگان و مفاخر ملی خودشان آشنایی ندارند. همان گونه که انکار شکوه و مجد دوران گذشته ی شعر پارسی حماقتی شگفت است و ایستادن در برابرتحول، نوآوری و نوجویی هم سفاهتی عجیب می کند.
وقتی نیما، نظریه نو ی خود را در شعر پارسی ارائه داد، چه چهره هایی که برافروخته نشد و چه اقداماتی که جهت خاموش کردن صدای نیما صورت نگرفت! اما سرانجام صدای نیما به گوش همگان رسید و پذیرفته شد.
قالب های گذشته یا به تعبیرقیصر امین پور«قالب های قدیم»، نیازمند بازنگری و تحول می نمودند تا سرانجام این اتفاق میمون در عصر نیما و به دست نیما رقم خورد.
در دوره ی معاصر، جز غزل، تقریباً هیچ قالبی نتوانست در کسوت شکوه گذشته خود متجلی شود؛ البته همین غزل هم به عقیده بسیاری از معاصران، دیگر قالبی از کار افتاده است، هرچند که این نظریه درست نمی نماید.
اما از جمله تحولاتی که در قالب های قدیم به خصوص غزل اتفاق افتاد، تغییر در فرم و شکل آنها بود، نه تغییر در اصول بنیادین قافیه، وزن و تساوی مصرع ها.
«می توانم بگویم که الان دوره تجدید حیات غزل است. غزلی که شاعران نوآور عرضه می کنند، مفاهیم گسترده تر از حدود معاشقه و مغازله دارد. در غزلهای بسیاری از گذشتگان، تمام اشارات به اوضاع زمان و شکایاتی که از وضع محیط، در مه غلیظی از معاشقات و مغازلات پنهان شده است. چنین به نظر می رسد غزل گذشتگان وظیفه ای غیر از پرداختن به مسائل عرفانی و عشقی نداشته است»(حسن لی، ۱۳۸۳، ص۴۲۰).
سیمین بهبهانی، حسین منزوی، محمد علی بهمنی، محمدسعید میرزایی و.. همه از غزل سرایان نوپرداز و متفاوت امروزین به حساب می آیند.

  • مدیر سایت
  • ۰
  • ۰
    • اخذ موافقت اصولی بانک قرض الحسنه رسالت از بانک محترم مرکزی در تاریخ ۲۶/۳/۱۳۸۹
    • تصویب اساسنامه بانک قرض الحسنه رسالت در شورای محترم پول و اعتبار در تاریخ ۴/۱۱/۱۳۸۹
    • انجام پذیره نویسی سهام بانک قرض الحسنه رسالت و واریز سرمایه تأسیس بانک به حساب بانک محترم مرکزی در تاریخ ۷/۴/۱۳۹۰

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

  • برگزاری مجمع عمومی بانک قرض الحسنه رسالت در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۹۰
  • اخذ مجوز از بانک مرکزی جهت انجام مراحل ثبت بانک در تاریخ ۱۱/۱۱/۱۳۹۰
  • اخذ مجوز شروع فعالیت بانک قرض الحسنه رسالت از بانک مرکزی در تاریخ ۲۶/۵/۱۳۹۱

۲- ۳-۱ اهداف تشکیل بانک قرض الحسنه رسالت
بانک قرض الحسنه رسالت در ادامه فعالیت صندوق قرض الحسنه رسالت که در سال ۱۳۷۶ تاسیس گردید پس از طی مراحل قانونی و سرانجام اخذ مجوز رسمی از بانک مرکزی در تاریخ ۲۶/۵/۱۳۹۱ شروع به فعالیت نمود.
تلاش در اشاعه فرهنگ قرض الحسنه در جامعه، رفع نیازهای ضروری مردم با پرداخت وام های قرض الحسنه، اشتغال زائی و کمک به راه اندازی و تداوم فعالیت کارگاه های کوچک و تعاونی ها، از مهمترین اهداف تاسیس بانک قرض الحسنه رسالت می باشد که در این راستا از ۱۵ سال قبل در قالب صندوق قرض الحسنه رسالت گام های موثری برداشته شده و ان شاء اله در بانک قرض الحسنه رسالت نیز تکمیل خواهد شد.
۲- ۳-۲ نمودار سازمانی بانک رسالت
نموداری که در صفحه بعد مشاهده می کنید نمودار سازمانی بانک رسالت را نشان می دهد.

نمودار۲-۴٫نمودار سازمانی بانک قرض الحسنه رسالت(www.rqbank.ir)
2- 3 -3 : تشکیل بانک، نام و نوع بانک، هدف، موضوع، مدت، تابعیت و مراکز اصلی بانک
مادۀ ۱ – نام و نوع بانک
نام بانک عبارتست از بانک قرض الحسنه رسالت (سهامی عام) که در این اساسنامه از این پس، بانک نامیده می شود. بانک با مالکیت اشخاص غیردولتی و به استناد قانون اجازه تاسیس بانکهای غیردولتی مصوب بیست و یکم فروردین ماه یکهزار و سیصد و هفتاد و نه تاسیس یافته است و می بایست در چارچوب قانون پولی و بانکی کشور، قانون عملیات بانکی بدون ربا، مصوبات شورای پول و اعتبار، بخشنامه های بانک مرکزی، اساسنامه و سایر مقررات موضوعه فعالیت نماید.
مادۀ ۲ – موضوع بانک
بانک به منظور اشاعه فرهنگ مقدس قرض الحسنه با تلاش در مرتفع نمودن نیازهای ضروری مردم از قبیل اشتغال، درمان ، ازدواج و … در تحقق اهداف خود با رعایت قوانین و مقررات جاری و با اخذ مجوزهای لازم می توا ند به کلیه عملیات مجاز از جمله موارد ذیل الذکر مبادرت نماید.

    • افتتاح حسابهای قرض الحسنه پس انداز و جاری به صورت ریالی و ارزی برای کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
    • افتتاح حساب قرض الحسنه ویژه طبق شرایط و ضوابط حساب قرض الحسنه ویژه مصوب هفتصدو نهمین جلسه مورخه سوم شهریور ماه یکهزار و سیصد و شصت و نه شورای پول و اعتبار
    • افتتاح حساب قرض الحسنه سکه و طلا
    • پرداخت تسهیلات قرض الحسنه به صورت ریالی ، ارزی ، سکه و طلا که هر بخش باز پرداخت تسهیلات نیز به همان نوع پرداخت شده (ریالی، ارزی، سکه و طلا) انجام می پذیرد و تخصیص منابع بانک صرفاً در قالب تسهیلات قرض الحسنه می باشد.
    • تصدی عاملیت وجوه اداره شده برای کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی
    • ارائه کلیه خدمات بانکی که در نتیجه آن هیچگونه تعهدی برای استفاده از منابع بانک ایجاد ننماید از جمله صدور کارت قرض الحسنه ، صدور انواع حواله ، ارائه خدمات حساب جاری، قبول امانات.
    • تاسیس و گسترش شبکه بانک در داخل و خارج از کشور و مناطق آزاد تجاری و صنعتی ویژه و فعالیت آنها صرفاً در قالب عقد قرض الحسنه ، با رعایت قوانین و مقررات مربوطه
    • قبول نمایندگی و کارگزاری موسسه های پولی و بانکی داخل و خارج از کشور پس از اخذ مجوزهای لازم از بانک مرکزی ج.ا.ا
    • بانک مجاز است سرمایه ثبتی خود را که متعلق به سهامداران است ، صرف خرید شعب ، دفاتر و تجهیزات، اوراق مشارکت و انجام فعالیت های اقتصادی مجاز با رعایت قوانین و مقررات جاری نماید.

عکس مرتبط با اقتصاد

مادۀ ۳ – مدت بانک
فعالیت بانک از تاریخ تأسیس به مدت نامحدود خواهدبود.
مادۀ ۴ – تابعیت و مرکز اصلی بانک
تابعیت بانک ایرانی است. مرکز اصلی بانک شهر تهران ، بلوار آفریقا ، خیابان ناهید شرقی ، پلاک ۳۵ در استان تهران است. انتقال مرکز اصلی بانک به هر شهر دیگر در داخل کشور منوط به تصویب مجمع عمومی فوق العاده و تایید قبلی بانک مرکزی می باشد، لیکن تعیین و تغییر نشانی در همان شهر با تایید قبلی بانک مرکزی و بنا به تصویب هیئت مدیره صورت خواهد گرفت. هیئت مدیرۀ بانک می تواند در هر موقع در داخل یا خارج از کشور پس از اخذ مجوز از بانک مرکزی، شعبه یا نمایندگی دایر یا منحل نماید.
۲- ۳ – ۴ سرمایه و سهام
مادۀ ۵ – میزان سرمایه و تعداد سهام
سرمایۀ بانک مبلغ۰۰۰ /۰۰۰/۰۰۰/۵۰۰ ریال، پانصد میلیارد ریال است که به پانصد میلیون سهم عادی یک هزار ریالی با نام تقسیم شده و تماماً پرداخت گردیده است.
تبصره ۱: در صورتی که سرمایه بانک بر اثر زیان از مبلغ فوق کمتر شود بانک مکلف است حداکثر ظرف۶ ماه سرمایه خود را تکمیل نماید. در هر صورت بانک باید همواره مقررات کفایت سرمایه ای را که بانک مرکزی وضع می کند رعایت کند.
تبصره۲: سقف مجاز تملک سهام به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای هر شرکت سهامی عام یا تعاونی سهامی عام یا هر موسسه یا نهاد عمومی غیردولتی ده درصد (۱۰٪) و برای اشخاص حقیقی و سایر اشخاص حقوقی پنج درصد (۵٪) تعیین می شود. معاملات بیش از سقف های مجاز در این تبصره توسط هر یک از اشخاص مذکور باطل و ملغی الاثر است. افزایش سقف سهم مجاز از طریق ارث نیز مشمول این حکم است و وراث و یا اولیاء قانونی آنها ملزم به فروش مازاد بر سقف، ظرف مدت دو ماه پس از صدور گواهی حصر وراثت خواهند بود. افزایش قهری سقف مجاز سهام به هر طریق دیگر باید ظرف مدت سه ماه به سقف های مجاز این تبصره کاهش یابد. اشخاص حقیقی سهامدار بانک و اعضاء خانواده آنها شامل همسر، فرزندان و همسران آنان، برادر، خواهر، پدر و مادر منحصراً تا سقفی مجاز هستند سهام داشته باشند که نتوانند مشترکاً بیش از یک عضو هیات مدیره را در این بانک تعیین کنند.
تبصره ۳: اشخاص حقوقی غیربانکی که بخشی از سرمایه و یا سهام آنها متعلق به دولت و یا شرکت های دولتی بوده و یا تحت مدیریت بخش دولتی قرار دارند، نمی توانند در بانک سهامدار باشند.
تبصره ۴: هیچ یک از بانک ها اعم از دولتی و غیردولتی و موسسات اعتباری نمی تواند در هیچ زمان بیش از یک درصد سهام بانک را دارا باشد.
مادۀ ۶ – ورقۀ سهم
کلیۀ سهام بانک با نام است. اوراق سهام بانک متحدالشکل، چاپی و دارای شمارۀ ترتیب بوده و باید به امضای دو نفر از مدیران بانک برسد.این اوراق باید ممهور به مهر بانک باشد.در ورقۀ سهم نکات زیر باید ذکرشود:

  • نام بانک و شمارۀ ثبت آن نزد مرجع ثبت شرکت ها و سازمان بورس و اوراق بهادار،
  • شمارۀ ثبت اوراق نزد سازمان بورس و اوراق بهادار،
  • مبلغ سرمایۀ ثبت شده و مقدار پرداخت شده آن،
  • نوع سهام،
  • مبلغ اسمی سهم و مقدار پرداخت شده آن به عدد و حروف،
  • مدیر سایت

Qajar carpet مکان ­یابی هنر معماری

تبار شناسی Rasht city

واکنش پرکین اعتماد به نفس اثرات فرآیند توکوفرولی پوشش بدن Village sports ضریب تغییرات روش آدومیان ژئوکالچر

Health assessment Hungry estimate ارشد پلیمر اسید آمینه پوشش بدن Like facades Public Schools

شرکت‌های تولیدی کلیله و دمنه افزایش وزن اصلاح ژنتیک میزان دینی طراحی کی وال

سالمند آزاری رویکرد احیا Fluorescence Teenage girl اثرات فرآیند Employment climate change Fertilizer 2 fluid flow ژئومکانیکی market regulation

آب و فاضلاب بازیابی گوگرد

هندو ایرانی مهندسی نساجی توسعه اقتصادی تصاویر x ray Gestational age

آینده ­نگری سبز آسیلال کار مختلط چهارگانه ژنو اسکندرنامه افزایش حلالیت ظرفیت قطع Purchase customers windows nt wind instruments

سرمایه فکری هنر معماری

ظلم ستیزی اثبات پایداری میزان دینی ترافیک شهری

شاه ‎پسند Future market پل های مورب و رتبه بندی توسعه اقتصادی ترافیک شهری wind instruments

افزایش وزن مایعات گازی فرهنگ سیاسی تلفیق دانش بومی

کاهش اراضی هنر معماری

اسکندرنامه سوگنو t s نابهنجاری رفتاری مسئولیت کیفری بیس فنول عدد اکتان Extrapolation کنترل‌کننده رضایتمندی برند سود مندی مزد ثابت بهداشت تغذیه تخریب اگزرژی اثرات فرآیند هوش کلامی تجزیه پروتئوم Gestational age

Transit of goods Morphodynamics رضایت مشتری

برق فشار قوی

نوستالژیک تقاضای بیمه عمر

واردات قطعی فشار مراقبتی حفره دهان سمینار عمران عدد اکتان urban edge تکنیک دلفی فازی Earthquake هموزیگوسیتی Damage repair

Hungry estimate واکنش پرکین اسید آمینه طرح مطالعاتی فرهنگ کیفیت Employment Social commitment Switchgears کنترل‌کننده Peace education

مهندسی نساجی آموزش صبر باور دینی سود معکوس Extrapolation رضایت زناشوئی

wind instruments Purchase customers ادله جرم تیر های بتنی مکان ­یابی آزمایشگاه آزمایشگاه سیستم های DG پنیر محلی عملکرد سازمانی توسعه دانش Social commitment Oil revenues

روش آدومیان Compost fertilizer

تولید بروش HI ادله جرم مایعات گازی

در زمان اتمام کار، برای ارسال متن یا فایل های تحویلی، با استفاده از دکمه‌ی «تحویل سفارش» وارد فرم تحویل سفارش شوید. در غیر این صورت سفارش شما در وضعیت «در حال انجام» باقی خواهد ماند.  

چشمه لرزه زا power converter Oil revenues ضریب تغییرات فروش نقدی تحلیل AHP مهندسی نساجی برق فشار قوی داوری خارجی Gestational age

کدگذار تنک انحلال وکالت

فناوری(UTAUT) مزد ثابت فروش نقدی اختلافات

فرهنگ کیفیت افزایش حلالیت پوشش بدن

تحلیل ساختاری

تحلیل ساختاری Indian and Iranian تمرین هوازی چهارگانه ژنو ادله جرم نگهداری غذا جراحی عمومی موضوع بیمه جراحی باز سنگ صنایع نسوز

برانگیختگی urban edge climate change

واردات قطعی چالش های حقوقی

Aluminizing The nature of hope Diwan Jami ظرفیت قطع تجزیه پروتئوم صنایع نسوز

رشد اقتصادی Village sports شاه ‎پسند صادرات برنج عدد اکتان Special crimes میزان دینی فروش نقدی

ظلم ستیزی چهارگانه ژنو معنادرمانی گروهی بیمه سلامت Future market کدگذار تنک Shared identity Indian and Iranian روغن ماهی

جریان نقد آزاد سواد جسمانی

اعتماد به نفس fast music تبار شناسی اعتماد به نفس Sociological روش ماهونی رشته برق مخابرات نابهنجاری رفتاری ظرفیت قطع fast music

اکسپرسیونیست مکان ­یابی موانع خدماتی کنترل رمپ رضایت زناشوئی

مسئولیت کیفری Shared identity Service system Ideological

تئوری دوگان

اکسپرسیونیست market regulation

نوستالژیک وارث کودک Health assessment

ظلم ستیزی سواد مالی سکولاریزاسیون هموزیگوسیتی تنش روتور موضوع بیمه تولید بروش HI Damage repair Alexithymia رشد اقتصادی Health assessment مضامین اشعار کنترل رمپ تخریب اگزرژی کسب وکار اختلالات رشدی Aluminizing چارچوب CMMI رضایتمندی برند واکنش پرکین Sociological صادرات برنج گیاهان زینتی مکان ­یابی سود انباشته سکولاریزاسیون آینده ­نگری توکوفرولی Fluorescence توریسم ورزشی اضافه وزن بیمه سلامت ترافیک شهری آموزش صبر Village sports کدگذار تنک Aluminizing سبز آسیلال Javascript Switchgears Diwan Jami Hungry estimate Extrapolation urban edge خشونت مردان Oil revenues بیوسولفور ارشد پلیمر

نکات خرید تلوزیون

فشار مراقبتی روش آدومیان understand بیس فنول مدیریت سیلاب برانگیختگی box section جراحی عمومی ادراک حسی حرکتی جراحی باز سنگ مایعات گازی تولید بروش HI رمانتیسیسم فشار مراقبتی Behavior factor

توریسم ورزشی سیستم سلولی چارچوب CMMI تحلیل AHP Social commitment The nature of hope Special crimes تکنیک دلفی فازی سکولاریزاسیون ادراک حسی حرکتی مدل پیشنهادی آب و فاضلاب تقاضای بیمه عمر فروش نقدی منطق فازی سواد مالی چالش های حقوقی اکراه بر اراده داوری خارجی چارچوب CMMI رویکرد احیا کنترل رمپ مسئولیت کیفری اسرای آزاد شده کسب وکار Rasht city

تئوری دوگان داوری خارجی Special crimes شرکت‌های تولیدی سوگنو t s رضایتمندی برند سواد جسمانی

fast music بازده عملیاتی سود انباشته موانع خدماتی اختلالات رشدی خستگی عضلات صنایع نسوز

Brand evidence box section Transit of goods سمینار عمران درآمد شهرداری سود مندی تعدیل گر جنسیت climate change

هندو ایرانی

AIM theory Javascript Fertilizer 2 سواد جسمانی

گیاهان زینتی تولید بروش HI Diwan Jami روش ماهونی سود مندی Fertilizer 2 خشونت مردان اخلاق مدیریتی ژئومکانیکی روش های تدریس درآمد شهرداری چالش های حقوقی مضامین اشعار understand اضافه وزن افزایش وزن Ideological باور دینی تصاویر x ray تنش روتور رمانتیسیسم Heart disease fast music

هندو ایرانی رشته برق مخابرات توریسم ورزشی آینده ­نگری کنترل‌کننده گیاهان زینتی چشمه لرزه زا Content model عملکرد کمی Heart disease رضایت مشتری

رضایت زناشوئی

ذهن سپهر Employment جراحی باز سنگ درآمد شهرداری
فریلنسر گرامی، طبق شرایط استفاده از خدمات سایت، مواردی نظیر طراحی گرافیکی، ترجمه و تولید محتوا جهت تکمیل سفارش باید متناسب با سلیقه‌ی خریدار باشند. لذا پیشنهاد می‌کنیم قبل از این که کار را به صورت کامل انجام دهید، در ابتدا یک نمونه‌ی اولیه از کار را برای مشتری ارسال نمایید و نظر مشتری را جویا شوید. سپس درصورتی که طرح و سبک کار مورد پسند خریدار بود کار را ادامه داده و به طور کامل تحویل دهید.
Future market آب و فاضلاب Shared identity

AIM theory تکنیک دلفی فازی windows nt windows nt Content model بیمه سلامت Behavior factor سیستم های اطلاعاتی مضامین اشعار Peace education

box section نقش رضایت مندی تخریب اگزرژی شاه ‎پسند فشار مراقبتی تجزیه پروتئوم تنش روتور عملکرد سازمانی تلفیق دانش بومی

ذهن سپهر فرهنگ سیاسی اخلاق مداری

Transit of goods خشونت مردان تحلیل AHP ژئوکالچر طراحی کی وال

Alexithymia فرهنگ سیاسی شرکت‌های تولیدی اثبات پایداری Teenage girl Rasht city

روش ماهونی Purchase customers Public Schools

روش هامرز نقش رضایت مندی اصلاح ژنتیک Fuel cell مزد ثابت آزمایشگاه Like facades عملکرد سازمانی اکراه بر اراده inventory موتور القایی

سالاری فر

Fertilizer 2 تجزیه پروتئوم inventory

موتور القایی روش هامرز Sociological گیاهان زینتی heart attack کدگذار تنک سرمایه فکری بهای تمام شده اثبات پایداری

The nature of hope اسید آمینه Ansal onion b

فناوری(UTAUT) بیوسولفور تلفیق دانش بومی

برانگیختگی توسعه اقتصادی cash market و رتبه بندی رضایت مشتری

Content model رمانتیسیسم

اکسپرسیونیست Morphodynamics رضایت زناشوئی

افزایش حلالیت برق فشار قوی سیستم های DG ژئومکانیکی بیس فنول

واردات قطعی understand

بازده عملیاتی

فناوری(UTAUT) inventory اختلالات رشدی رشد اقتصادی Like facades Ansal onion b تصاویر x ray Employment هموزیگوسیتی بیوسولفور سبز آسیلال

Brand evidence cash market Future market Ideological Morphodynamics تعدیل گر جنسیت ویندوز NT Brand evidence ویندوز NT اسکندرنامه سنسور رطوبت نابهنجاری رفتاری Switchgears جریان نقد آزاد

اسرای آزاد شده Health assessment سیستم سلولی آموزش صبر توکوفرولی The nature of hope ادراک حسی حرکتی کسب وکار تمرین هوازی تقاضای بیمه عمر کلیله و دمنه cheese plant رویکرد احیا cheese plant نگهداری غذا اصلاح ژنتیک

iran رشته برق مخابرات جریان نقد آزاد Compost fertilizer

Ansal onion b

ویندوز NT ژئوکالچر تئوری دوگان کنترل رمپ منطق فازی نقش رضایت مندی ظرفیت قطع

wind instruments